اوانی

لغت نامه دهخدا

اوانی. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ آنیه ، و آنیه ج ِ اِناء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ظروف و آوندها. ( غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
مرا شاد کردی و آباد کردی
سرای من از فرش و مال و اوانی.
فرخی.
بر مفرش پیروزه بشب شاه حلب را
از سوده و پاکیزه بلور است اوانیش.
ناصر خسرو.
هم ز انواع اوانی بی عدد
کانچنان در بزم شاهنشه سزد.
مولوی.
رجوع به اناء و آنیه شود.

اوانی. [ اَ نی ی ]( ص نسبی ) منسوب است به اوانا که قریه ای است در ده فرسنگی بغداد. ( الانساب سمعانی ). رجوع به اوانا شود.

فرهنگ فارسی

ظرفها، آوندها
( اسم ) جمع : آنیه جمع الجمع : انائ آوندها آبخورها آبدانها .
منسوب است به اوانا که قریه ایست در ده فرسنگی .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ آنیه ، ججِ اناء، آوندها، آبخورها.

فرهنگ عمید

= انا

پیشنهاد کاربران

اصلاحیه:
سرگذشت حاجی بابای اصفهانی
نویسنده جیمز موریه
بکوشش دکتر یوسف رحیم لو
ظرف
آوند
در خانه ترکمانان ظروف و آوانی کم یاب است و گرانبها
کتاب حاجی بابای اصفهانی
نوشته جیمیزموریه
اوانی : avāni اوانی ( اسم ) [عربی، جمعِ آنیَة، جمع الجمعِ اِناء] [قدیمی]
معنی لغت اوانی در لغت نامه دهخدا
اوانی
[اَ] ( ع اِ ) جِ آنیه، و آنیه جِ اِناء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . ظروف و آوندها. ( غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
مرا شاد کردی و آباد کردی
...
[مشاهده متن کامل]

سرای من از فرش و مال و اوانی. فرخی.
بر مفرش پیروزه بشب شاه حلب را
از سوده و پاکیزه بلور است اوانیش.
ناصر خسرو.
هم ز انواع اوانی بی عدد
کانچنان در بزم شاهنشه سزد. مولوی.
رجوع به اناء و آنیه شود.

ستارگان درخشان
آوانی جمع اونیه به معنی ستارگان درخشان است. رجوع شود به دیوان منوچهری دامغانی

بپرس