اوارجه

لغت نامه دهخدا

( آوارجه ) آوارجه. [ ج َ / ج ِ ] ( اِ ) آوارچه. روزنامه و فرد حساب یومیه. ( بهار عجم ). گمان میکنم این کلمه مصحف اَوارِجه معرّب اواره است : الاوارجه ؛ من کتب اصحاب الدواوین فی الخراج و نحوه. ( فیروزآبادی : وَرَج ). الاوارجه من کتب اصحاب الدواوین ، معرّب آواره ای الناقل ، لأنّه ینقل الیها الانجیذج ، الذی یثبت فیه ما علی کل انسان ، ثم ینقل الی جریدة الاخراجات و هی عِدّة اوارجات. ( فیروزآبادی : ارَج ). رجوع به اَواره و اوارجه شود.
( اوارجة ) اوارجة. [ اَ رِ ج َ ] ( معرب ، اِ ) از اواره فارسی و به معنی آن است. ( ناظم الاطباء ). اوارچه ، دفتر حسابی که حسابهای پراکنده دیوانی را در آن نویسند و آنرا دفتر اوراجه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( تذکرة الملوک ). دفتر اوارجه عبارتست از دفتری که هریکی از اصول ابواب المال یا اصول اخراجات مقرره را بر ورقی یامبلغی کنند بحسب اقتضاء تفاصیل و بعد مصرفه در زیر هر باب المالی بکشند به اندازه آن و هرچه از آن باب المال خرج شود بی سیاقت ترتیب و حرف حرف یا دفعه دفعه در زیر آن مورخ بنویسند و وجه ذلک در زیر و هر خرج مقرری و هرچه در وجه آن اطلاق رفته همچنان بسیاقت و ترتیب در زیر آن بنویسند، تا هر وقت که خواهند باقی آن مال و تتمه آن خرج مقرر و معین بدانند او را قرار عقد کنند و خطی محرف زیر هر ورقی بکشند، و حاصل عقد بر ورق در زیر آن خط محرف بنویسند و کاتب باید که هرصفحه که تمام شود حاصل عقد حرفها و دفعه های آن صفحه در زیر ثبت کند، و هر وقت که مالی حوالت کند، یا خرج مقرری را اطلاق کنند، یا دفتر اوارجه و رجوع ، والاّ مکررات و زواید بسیار اطلاق کنند، و مال دیوان تلف گردد، و عمال را نیز ضرر رسد اگر چون دفتر اوارجه مقرر و مضبوط باشد بدفتر توجیهات چه حاجت افتد. جواب آن است که این معنی در اخراجات مقرری که هریک را اصلی معین باشد راست آید، اما در حوالات اطلاقی که بتجدید روزبروز حکم شود که بدهند از سیورغات و اخراجات ایلچیان بدفتر توجیهات احتیاج افتد. پس دفتر توجیهات خاص بود بحوالات اطلاقی که اصول آن مقرر نباشد. و صورت اوارجات مقرر اموال بر این وجه باشد. رجوع به تذکرةالملوک و رجوع به اواره شود.

فرهنگ فارسی

( آوارجه ) روزنامه و فرد حساب یومیه
معرب اواره یا آوارچه، اوارجات جمع
(اسم ) دفتر حسابی که حسابهای پراکند. دیوانی را در آن نویسند . جمع : اوارجات.

فرهنگ معین

(اَ رِ جِ یا جَ ) [ معر. ] (اِ. ) نک اواره ، اوارج .

فرهنگ عمید

= اواره

پیشنهاد کاربران

بپرس