در راه خدا مگو که رهوار بماند
بگذشت و ازو بس در شهوار بماند
حق جو حق دید خلق حیران ماندند
شط رفت ببحرخویش و اهوار بماند.
( از شعوری ).
اهوار. [ اَهَْ ] ( ع اِ ) ج ِ هَور، دریای خرد که بریزش آب بیشه ها و مانندآن فراخ گردد. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).