( آهن دلی ) آهن دلی. [ هََ دِ ] ( حامص مرکب ) قسوت. قساوَت. || شکیبائی بیش از حد : گفتم آهن دلی کنم چندی ندهم دل بهیچ دلبندی وآنکه را دیده بر دهان تو رفت هرگزش گوش نشنود پندی.سعدی.
( آهن دلی ) سخت دلی یا شکیبایی و مقاومت: گفتم آهن دلی کنم چندی / ندهم دل به هیچ دلبندی (سعدی۲: ۵۶۴ ).