اهمال کاری
/~ehmAlkAri/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
تنبلی کردن
کوتاهی و بی خیالی در انجام کار موعدی که برنامه ریزی شده بوده است.
بهانه جویی برای انجام ندادن کاری، تنش هایی که به انجام ندان کاری منجر می شود
هو
مسامحه ، سهل انگاری.
مسامحه ، سهل انگاری.
سستی کردن