اهلیلج
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) هلیله یا اهلیلج کابلی . هلیله
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
اهلیلج
به کسر همزه و سکون ها و کسر لام و سکون یا و فتح لام و جیم معرب هلیله فارسی است به هندی هروهره نامند .
ماهیت آن : ثمر درخت هندی است درخت آن عظیم و برگ آن باریک طولانی و ثمر آن خوشه دار و گفتهاند که آن انواع است کابلی که زرد و بزرگ بالیده است و رز د که متوسط است و چینی سبز رنگ که از آن کوچکتر است و سیاه هندی که به قدر مویز است و از آن کوچکتر را که به قدر جویی است در هند هلیله جوی و از آن کوچکتر که بقدر زیره است هلیله زیره نامند و گویند هر یک ثمر درختی است علی حده شبیه به هم و آنچه به تحقیق پیوسته همه ثمر یک درخت است که از ابتدای ظهور شکوفه تا انتهای کمال بالیدگی و نضج هر مرتبه را
... [مشاهده متن کامل]
نامی گذاشتهاند و نوعی علی حده دانسته مثلاً شکوفه خشک آن را که مانند زیره است هلیله زیره و از آن بزرگتر که به قدر جو است هلیله جوی و از آن بزرگتر که سیاه به مقدار مویز سیاه است مویزک و هلیله زنگی و هلیله هندی و هلیله اسود نامند و اینها همه هسته ندارند و از آن بزرگتر نیمرس سبز مایل به زردی را هلیله چینی و از آن رسیده تر زرد را اهلیلج اصفر و به کمال رسیده زرد مایل به سرخی املس ارا هلیلج کابلی گویند و منبت آن اکثر بلاد هند و دکهن و گجرات و بنارس و بنگاله است و اما آنچه در گجرات میشود بهتر از همه و بعد از آن بنارس و پس بیربهوم که در بنگاله است و بیریشه و بالیده و
بزرگ و با قوت میباشد و باقی جاها ریشه دار و کوچک و
ضعیف العمل و کابلی جهت آن نامند که از راه خشکی از آن
سمت به بلاد توران و خراسان و ایران می برند نه آنکه در کابل به هم میرسد و همچنین از هر سمتی که به بلدی میبرند مانند بصره و غیره بصری نامند و اما چینی جهت آن گویند که در قدیم الایام آنچه را از سواحل دریای هند به بلاد ایران و روم و عرب و غیرهها میبرده اند همه را چینی می نامیده اند مانند دارچینی که در سبلان و نواح آن به هم میرسد و هلیله و زنجبیل که در گجرات
و نواح آن علی هذا القیاس .
بالجمله طبیعت مجموع آن : در اول سرد و در دویم خشک
گفتهاند و خشکی کابلی از سایر انواع کمتر است به اعتبار کمال رسیدگی آن .
افعال و خواص و منافع آن : در طب الائمه منقول است از
محمد بن سنان از علی بن موسی الرضا علیه التحیه و الثنا که گفت شنیدم از موسی بن جعفر علیهما السلام که تحقیق شکایت کردند نزد اوشان از مرض پس آمدند اطباء و توصیف کردند برای آن حضرت ( ع ) عجایب ادویه را پس فرمودند آن حضرت ( ع ) این یذهب بکم الاهلیلج ؟ یعنی چرا از نظر شما میرود و دور میروید اقتصار نمیکنید به رسیدن این ادویه که اهلیلج و رازیانج و شکر است در ابتدای گرما سه ماه متوالی در هر ماهی سه روز
متوالی و هنگام آمدن زمستان همان قسم و بگردانید به جای رازیانج مصطکی در زمستان به درستی که مریض نمیشوید مگر به مرض موت و مجموع آن جهت تقویت معده و دماغ و ذهن و حفظ و حواس و تفتیح سدد و صداع و مالیخولیا و تصفیه ارواح و وسواس سوداوی و خفقان و غثیان و منع صعود بخارات به دماغ و
اطفای نایره سودا که از احتراق صفرا باشد و تصفیه رنگ رخسار و استسقا و بواسیر ریحی و خونی و حمیات مرکبه در اواسط و اواخر نافع و مسهل رقیق بلغم و صفرا به عصر و بعضی در حمیات مطلقاً منع کرده اند استعمال هلیلجات را و این قول مسلم و کلی نیست در همه حال بلکه در ابتدا قبل از نضج و ترقیق ماده و بحران مجوز نیست جهت آنکه لطیف و رقیق ماده را به عصر دفع میکند و باقی را غلیظ متحجر میگرداند و به دستور حقنه ها نیز و این نیز پسندیده و کلی نیست و علت منع عصر آنست و انضمام و تسدید مسام و عروق اعضا و ابقای مواد غلیظه
در آنها و در حقنه اثر دوا در افضیه است نه مسام که باعث
انضمام و انسداد آنها گردد و معمول است که آن را با ادویه ملینه و مفتحه و جاذبه ترکیب میکنند و صرف هلیله را استعمال نمینمایند در حقنه ها و در شرح اسباب در معالجه سرسام صفراوی در حقنه هلیله داخل است و ( داشتن ) آ ن در دوار و گفته اند که چون با بنفشه و خیار شنبر و همچنین ملینات دیگر ترکیب نمایند باید که ملاحظه نمایند که قوت یکی مصادم و
مضعف و مبطل قوت دیگری نیاید و مانع تأثیر آن نگردد ولیکن اولی عدم استعمال آن است در حقنهها خصوصاً جرم و مطبوخ آن که در حقنه ها اصلاً آن را نباید جوش نمود بلکه نقوع آن را استعمال نمایند نزد شدت حاجت و نیز باید که هلیلجات را بسیار نرم نکوبند بلکه مرضوض و جریش باشد یعنی نیم کوفته پس به روغن بادام شیرین چرب کرده استعمال نمایند تا آنکه باطل نگردد فعل آنها و مغص آنها کم گردد به سبب روغن و سنون دانه
آن جهت تقویت لثه و خون رفتن از بن دندان و رویانیدن گوشت آن مفید و عمل نقوع اهلیلجات خصوص کابلی در اسهال زیاده از مطبوخ و سفوف آنست جهت آنکه صمغیت آن که حامل قوت اسهال آن است در آب می آید و جرم حابس آن میماند به خلاف مطبوخ که در آن نیز قدری از جرم آن میباشد و در سفوف تمامی آن و همچنین ریوند و نیز منقوع و مطبوخ آنها بهتر از خوردن جرم آنها است زیرا که محدث قولنجاند به سبب دفع نمودن رقیق اخلاط و باقی ماندن غلیظ آنها .
مضر ثفل و حابس ، مصلح آن عناب و سپستان و مصلح قبض که لازم عصر آنها است روغن بادام و یا گاو تازه و قند و ترنجبین و یا شکر .
مقدار شربت از جرم آنها تا : پنج درهم و در مطبوخات و
نقوعات از هفت درم تا ده درم .
بدل آنها : در غیر اسهال پوست انار و گویند عفص است و عصاره خشک هلیله کابلی و زرد قوی الفعل و اندک آن عمل بسیار می نماید و در قرابادین در اهلیلج ذکر یافت
به کسر همزه و سکون ها و کسر لام و سکون یا و فتح لام و جیم معرب هلیله فارسی است به هندی هروهره نامند .
ماهیت آن : ثمر درخت هندی است درخت آن عظیم و برگ آن باریک طولانی و ثمر آن خوشه دار و گفتهاند که آن انواع است کابلی که زرد و بزرگ بالیده است و رز د که متوسط است و چینی سبز رنگ که از آن کوچکتر است و سیاه هندی که به قدر مویز است و از آن کوچکتر را که به قدر جویی است در هند هلیله جوی و از آن کوچکتر که بقدر زیره است هلیله زیره نامند و گویند هر یک ثمر درختی است علی حده شبیه به هم و آنچه به تحقیق پیوسته همه ثمر یک درخت است که از ابتدای ظهور شکوفه تا انتهای کمال بالیدگی و نضج هر مرتبه را
... [مشاهده متن کامل]
نامی گذاشتهاند و نوعی علی حده دانسته مثلاً شکوفه خشک آن را که مانند زیره است هلیله زیره و از آن بزرگتر که به قدر جو است هلیله جوی و از آن بزرگتر که سیاه به مقدار مویز سیاه است مویزک و هلیله زنگی و هلیله هندی و هلیله اسود نامند و اینها همه هسته ندارند و از آن بزرگتر نیمرس سبز مایل به زردی را هلیله چینی و از آن رسیده تر زرد را اهلیلج اصفر و به کمال رسیده زرد مایل به سرخی املس ارا هلیلج کابلی گویند و منبت آن اکثر بلاد هند و دکهن و گجرات و بنارس و بنگاله است و اما آنچه در گجرات میشود بهتر از همه و بعد از آن بنارس و پس بیربهوم که در بنگاله است و بیریشه و بالیده و
بزرگ و با قوت میباشد و باقی جاها ریشه دار و کوچک و
ضعیف العمل و کابلی جهت آن نامند که از راه خشکی از آن
سمت به بلاد توران و خراسان و ایران می برند نه آنکه در کابل به هم میرسد و همچنین از هر سمتی که به بلدی میبرند مانند بصره و غیره بصری نامند و اما چینی جهت آن گویند که در قدیم الایام آنچه را از سواحل دریای هند به بلاد ایران و روم و عرب و غیرهها میبرده اند همه را چینی می نامیده اند مانند دارچینی که در سبلان و نواح آن به هم میرسد و هلیله و زنجبیل که در گجرات
و نواح آن علی هذا القیاس .
بالجمله طبیعت مجموع آن : در اول سرد و در دویم خشک
گفتهاند و خشکی کابلی از سایر انواع کمتر است به اعتبار کمال رسیدگی آن .
افعال و خواص و منافع آن : در طب الائمه منقول است از
محمد بن سنان از علی بن موسی الرضا علیه التحیه و الثنا که گفت شنیدم از موسی بن جعفر علیهما السلام که تحقیق شکایت کردند نزد اوشان از مرض پس آمدند اطباء و توصیف کردند برای آن حضرت ( ع ) عجایب ادویه را پس فرمودند آن حضرت ( ع ) این یذهب بکم الاهلیلج ؟ یعنی چرا از نظر شما میرود و دور میروید اقتصار نمیکنید به رسیدن این ادویه که اهلیلج و رازیانج و شکر است در ابتدای گرما سه ماه متوالی در هر ماهی سه روز
متوالی و هنگام آمدن زمستان همان قسم و بگردانید به جای رازیانج مصطکی در زمستان به درستی که مریض نمیشوید مگر به مرض موت و مجموع آن جهت تقویت معده و دماغ و ذهن و حفظ و حواس و تفتیح سدد و صداع و مالیخولیا و تصفیه ارواح و وسواس سوداوی و خفقان و غثیان و منع صعود بخارات به دماغ و
اطفای نایره سودا که از احتراق صفرا باشد و تصفیه رنگ رخسار و استسقا و بواسیر ریحی و خونی و حمیات مرکبه در اواسط و اواخر نافع و مسهل رقیق بلغم و صفرا به عصر و بعضی در حمیات مطلقاً منع کرده اند استعمال هلیلجات را و این قول مسلم و کلی نیست در همه حال بلکه در ابتدا قبل از نضج و ترقیق ماده و بحران مجوز نیست جهت آنکه لطیف و رقیق ماده را به عصر دفع میکند و باقی را غلیظ متحجر میگرداند و به دستور حقنه ها نیز و این نیز پسندیده و کلی نیست و علت منع عصر آنست و انضمام و تسدید مسام و عروق اعضا و ابقای مواد غلیظه
در آنها و در حقنه اثر دوا در افضیه است نه مسام که باعث
انضمام و انسداد آنها گردد و معمول است که آن را با ادویه ملینه و مفتحه و جاذبه ترکیب میکنند و صرف هلیله را استعمال نمینمایند در حقنه ها و در شرح اسباب در معالجه سرسام صفراوی در حقنه هلیله داخل است و ( داشتن ) آ ن در دوار و گفته اند که چون با بنفشه و خیار شنبر و همچنین ملینات دیگر ترکیب نمایند باید که ملاحظه نمایند که قوت یکی مصادم و
مضعف و مبطل قوت دیگری نیاید و مانع تأثیر آن نگردد ولیکن اولی عدم استعمال آن است در حقنهها خصوصاً جرم و مطبوخ آن که در حقنه ها اصلاً آن را نباید جوش نمود بلکه نقوع آن را استعمال نمایند نزد شدت حاجت و نیز باید که هلیلجات را بسیار نرم نکوبند بلکه مرضوض و جریش باشد یعنی نیم کوفته پس به روغن بادام شیرین چرب کرده استعمال نمایند تا آنکه باطل نگردد فعل آنها و مغص آنها کم گردد به سبب روغن و سنون دانه
آن جهت تقویت لثه و خون رفتن از بن دندان و رویانیدن گوشت آن مفید و عمل نقوع اهلیلجات خصوص کابلی در اسهال زیاده از مطبوخ و سفوف آنست جهت آنکه صمغیت آن که حامل قوت اسهال آن است در آب می آید و جرم حابس آن میماند به خلاف مطبوخ که در آن نیز قدری از جرم آن میباشد و در سفوف تمامی آن و همچنین ریوند و نیز منقوع و مطبوخ آنها بهتر از خوردن جرم آنها است زیرا که محدث قولنجاند به سبب دفع نمودن رقیق اخلاط و باقی ماندن غلیظ آنها .
مضر ثفل و حابس ، مصلح آن عناب و سپستان و مصلح قبض که لازم عصر آنها است روغن بادام و یا گاو تازه و قند و ترنجبین و یا شکر .
مقدار شربت از جرم آنها تا : پنج درهم و در مطبوخات و
نقوعات از هفت درم تا ده درم .
بدل آنها : در غیر اسهال پوست انار و گویند عفص است و عصاره خشک هلیله کابلی و زرد قوی الفعل و اندک آن عمل بسیار می نماید و در قرابادین در اهلیلج ذکر یافت