اهل درد
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
اهل درد ؛ رنجور از عشق و یا غصه. ( ناظم الاطباء ) :
صدهزار اهل درد وقت سحر
آرزومند یک پیام تواند.
عطار.
- || ( اصطلاح تصوف ) صوفی. عارف.
صدهزار اهل درد وقت سحر
آرزومند یک پیام تواند.
عطار.
- || ( اصطلاح تصوف ) صوفی. عارف.