اهل تعطیل

لغت نامه دهخدا

اهل تعطیل. [ اَ ل ِ ت َ ] ( اِخ ) دهریان. آن مردم که گویند عالم قدیم است و او را صانع نیست بل صانع موالید افلاک و انجم است که همیشه بوده است و همیشه باشد. مقابل خداپرستان. و رجوع به جامعالحکمتین ص 31 شود.

فرهنگ فارسی

دهریان آن مردم را گویند که عالم قدیم است و او را صانع نیست .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تعطیل، اصطلاحی در کلام و عرفان اسلامی است.
تعطیل، اصطلاحی در کلام و عرفان اسلامی. تعطیل در لغت به معنای فرو گذاشتن و متوقف کردن کار است.
حسین بن احمد زوزنی، کتاب المصادر، ج۲، ص۵۸۲، چاپ تقی بینش، تهران ۱۳۷۴ ش.
بنا بر معانی تعطیل، به گروههای مختلفی معطّله گفته شده است، از جمله به گروهی که معتقد بوده اند عالم همیشه بوده و خواهد بود و صانعی علیم و حکیم ندارد.
هفتاد و سه ملت، یا، ج۱، ص۱۰، اعتقادات مذاهب: رساله ای در فرق اسلام از آثار قرن هشتم هجری، چاپ محمدجواد مشکور، تهران: عطائی، ۱۳۳۷ ش.
از سوی دیگر، در مقابل مشبهه، به گروههایی که بیش تر جانب تنزیه را می گرفته اند، معطّله گفته شده است. به این معنا گروههای مختلفی را اهل تعطیل خوانده اند، مانند گروهی که می گفته اند خدا را نباید شی ء یا موجود یا حی یا قادر یا عالم و سمیع و بصیر و امثال اینها دانست.
مرتضی بن داعی علم الهدی، تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، ج۱، ص۸۶، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۴ ش.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس