اهزون

لغت نامه دهخدا

اهزون. [ اَ ] ( ق ) این زمان. همین ساعت. ( برهان ) ( هفت قلزم ) ( آنندراج ). این ساعت. اکنون. ( ناظم الاطباء ) ( جهانگیری بنقل شعوری ).

اهزون. [ اُ ] ( ص ) نازاینده. سترون و به عربی عقیمه. ( برهان ) ( هفت قلزم ). عقیم. نازاینده. ( تحفه بنقل مجمع الفرس ).

پیشنهاد کاربران