اهراع

لغت نامه دهخدا

اهراع. [ اِ ] ( ع مص ) لرزیدن از خشم یا از ضعف یا از ترس و تب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). لرزانیدن. ( المصادر زوزنی ). || ترسانیدن. ( آنندراج ) ( المصادر زوزنی ). || شتافتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شتابانیدن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). شتاب رفتن. ( المصادر زوزنی ). بشتافتن. ( تاج المصادر بیهقی ): و جأه قومه یهرعون الیه. ( قرآن 78/11 ). || راست کردن نیزه بسوی کسی و گذاشتن بدان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || در بازکردن. || راه را پاک نمودن. ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

و جأه قومه یهرعون الیه و من قبل کانوا یعملون السیئات
راغب میگوید: وقتی گفته می شود: ( هرع و یا اهرع ) معنایش این است که فلان کس را با زور و تهدید به جلو سوق می داد. و از کتاب ( العین ) نقل شده که گفته است : کلمه ( اهراع ) به معنای سوق دادن به شدت است . ( ترجمه تفسیر المیزان )

بپرس