[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
هدی (۳۱۶ بار)
(به فتح اول وضم آن) و هدایت به معنی ارشاد و راهنمایی است از روی لطف و خیرخواهی. در صحاح و قاموس در معنای هدی (به ضم اول) گفته:«اَلْهُدی: اَلرَّشادُ وَ الدلَّالَة» یعنی هدی به معنی هدایت یافتن و هدایت کردن است ولی دیگران فقط دلالت گفتهاند. در مجمع گفته: هدایت در لغت به معنی ارشاد و دلالت بر شیء است. به قول راغب آن دلالت و راهنمایی از روی لطف است و در باره «فَاهْدُوهُمْ اِلی صِراطِ الْجَجیمِ» و غیر آن گوید: بر سبیل تحکم است. اهتداء: به معنی هدایت یافتن و قبول هدایت است . اینک مطالبی در این زمینه: هدایت عامه و تکوینی هدایت تکوینی و عمومی آن است که خداوند به وسیله عقل و فهم و فکر و وجدان و غرائز که در وجود انسان و حیوانات نهاده آنها را به راههای زندگی و تدبیر و اداره امور خویش هدایت و رهبری فرموده است یک مورچه و موریانه مثلا به نظام زندگی خود و راههای آن همانطور آشناست که انسان متمدن آشناست و بلکه در بعضی از چیزهااز انسان آشناتر است. ولی انسان گذشته از راههای زندگی به راههای خوب وبد، عدل و ظلم، کمک وآزار و غیره نیز تکوینا هدایت شده است گرچه این چیزها به احتمال نزدیک به یقین در جنبندگان دیگر نیز هست ولی ما پی نبردهایم. . این آیه جواب موسی «علیه السلام» است به فرعون ظاهرا مفعول «هَدی» همان «کُلَّ شَیْء» و تقدیر آن «ثُمْ هَدی کُلَ شَیْء» است اگر خلق در آیه به معنی تقدیر و اندازهگیری باشد منظور آن است که: خدا هرچیز را اندازه گرفت وهر چیز را به اندازه خویش و طریق زندگی و بقایش هدایت نمود در اینصورت آیه مثل . خواهد بود، و اگر اعطاء خلق به معنی آفریدن باشد معنا این میشود که خدا هر چیز را آفرید و به راههای زندگی و سعادت و شقاوت و کمال وجود رهبری فرمود. لفظ «کُلَّ شَیْء» شامل همه موجودات حتی جمادات نیز میباشد در اینصورت باید گفت: همه آنها شعور دارند و به راههای کمال خویش هدایت شدهاند و این عجیب نیست زیرا همه موجودات خدا را به زبانی تسبیح میکنند که ما به آن واقف نیستیم . چیزیکه خدایش را تسبیح میکند قهرا هدایت هم شده است. آیه «اَلذَّی خَلَقَ فَسَّوی وَ الذَّی قَدَرَ فَهَدی» که گذشت نظیر این آیه است. ظاهرا مراد از «عهدالله» در بعضی آیات قرآن همان هدایت تکوینی است که فرمود: . . و در محل خود گفته شده: عهد هدایت تکوینی و میثاق که محکم کردن عهد است هدایت تشریعی است که عهد تکوینی بوسیله عهد تشریعی محکم شده است. هدایت تشریعی و خاصه آن همان است که بوسیله انبیاء علیهم السلام نسبت به بشر انجام گرفته است . . . از خاص بودن آنها میفهمیم که منظور هدایت خاص و هدایت تشریعی است. در آیه . . شاید هر دو هدایت منظور باشد. تعدیه هدایت در صحاح گوید تعدیه آن به دو مفعول مثل «هَدَیْتُهُ الطَّریقَ» لغت اهل حجاز است ولی دیگران با «الی» تعدیه میکنند مثل «هَدَیْتُهُ اِلَی الطَّریقِ» در مصباح و اقرب الموارد نیز اوّلی را لغت اهل حجاز دانسته و گویند: در لغت دیگران با «الی» و لام باشد مثل «هَداهُ لِلطَّریقِ وَ اِلَی الطَّریقِ» در قاموس هر سه را نقل و به لغت حجاز اشاره نکرده است همچنین طبرسی ذیل آیه . راغب گوید: هدایت در مواضعی با «الی» متعدی شده است. نگارنده گوید: نمونه مواضع سه گانه به قرار ذیل است: . . . در کشاف ذیل «اِهْدِنَا الصِراطَ الْمُسْتَقیمَ» گوید: هدی در اصل با لام و الی متعدی میشود. طبرسی در جوامع الجامع آن را پذیرفته است. علی هذا: قول بعضی که گفتهاند اگر هدایت به نفسه متعدی باشد به معنی ایصال به مطلوب است و جز به خدانسبت داده نمیشود مثل . و اگر به حرف باشد به معنی ارائة الطریق است و آن گاهی بقرآن نسبت داده مثل . و گاهی به پیغمبر . چنانکه سیدشریف جرجانی در حاشیه کشاف از بعضی نقل کرده، مبنای صحیحی ندارد. به این قول استدلال کرده و گفتهاند: در باره رسول خدا «صلی الله علیه و اله» آمده . هدایت نفی شده از آن حضرت ایصال به مطلوب است وگرنه ارائه طریق از کارهای آن حضرت است. ولی ظاهرا مراد نفی استقلال در هدایت است یعنی: بدون مدد خدانتوانی کسی را هدایت کنی ولی خدا در هدایت مستقل است «وَلکِنَّ اللهَ یَهْدی مَنْ یَشْاءُ» ایضا در انسان نیز متعدی به نفسه آمده مثل قول مؤمن آل فرعون . و قول ابراهیم «علیه السلام» . تحصیل حاصل درباره . اشکال کردهاند به اینکه طلب هدایت از کسی که هدایت شده تحصیل حاصل است حال آنکه همه در نماز و غیرنماز از خدا طلب هدایت کرده و می گوییم: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»؟ در جواب گفتهاند: این سؤال از شخص هدایت یافته طلب زیادت هدایت است چنانکه فرموده . ایضا گفتهاند مراد پیوسته بودن در هدایت است در کشاف و جوامع الجامع از علی «علیه السلام» نقل شده:«اِهْدِنا: ثَبِّتْنا» یعنی ما را در راه راست پایدار و ثابت گردان و در جواب دیگر گفتهاند:ما را در آینده هدایت کن چنانکه در گذشته کردهای. ناگفته نماند: هدایت یکی از فیوضات الهی است که هر آن به واسطه علل قابل قطع است و ادامه آن بسته به افاضه خدا است نظیر روشن بودن لامپ که محتاج به ادامه جریان برق است و هر آن که جریان برق قطع شود روشن بودن لامپ امکان ندارد لذا طلب هدایت از خدا هر آن و برای هر کس لازم است چون در هر لحظه که خدادست باز دارد هدایت قطع شده و شخص در ضلالت خواهد افتاد. . . این سخن نظیر آن است که از علی «علیه السلام» نقل شد. مطلب دیگر راجع به بعض اصناف انسان آمده که خدا هدایتشان نمیکند مثل . . ایضاآیه و نیز . از این آیات روشن میشود که خدا ظالمان، کافران، فاسقان و خائنان را هدایت نمیکند حال آنکه هدایت باید شامل حال آنها شود و اینکه خدا هدایتشان نمیکند یعنی چه ؟ به نظر نگارنده: چنانکه از ماقبل جملههای «لایَهْدی» استفاده میشود منظور آن است که خداوند کافران را در کفرشان هدایت نمیکند یعنی کفر برای آنان مایه نجات نمیشود به عبارت دیگر: ظلم و فسق و خیانت راهی است بر خلاف حق و در آن هدایت نیست بلکه ضلالت و شقاوت است . مثلا در آیه اول خواندیم: «فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَ اللَّهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ» یعنی کافر مبهوت و مغلوب شد چرا؟ به علت آنکه در مقابله با ابراهیم ظلم میکرد و در ظلم هدایت نیست، ظلم بیراهه است و خدا در بیراهه هدایت قرار نداده است. و در آیه «وَاتَّقُواللَّهَ وَاسْمَعُوا وَاللَّهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ» یعنی متقی و حق شنو باشید هدایت در آن است ولی در فسق هدایت نیست و خدا فاسقان را در فسقشان هدایت نمیکند زیرا فسق راه ضلالت است نه هدایت. ولی این مخالف با آن نیست که خداوند به طریق عموم همه را هدایت و راهنمائی کند چنانکه فرموده: . . . در این آیات انسان به ما هو انسان در نظر است که مورد هدایت و راهنمائی خداست.
هدی (۳۱۶ بار)
(به فتح اول وضم آن) و هدایت به معنی ارشاد و راهنمایی است از روی لطف و خیرخواهی. در صحاح و قاموس در معنای هدی (به ضم اول) گفته:«اَلْهُدی: اَلرَّشادُ وَ الدلَّالَة» یعنی هدی به معنی هدایت یافتن و هدایت کردن است ولی دیگران فقط دلالت گفتهاند. در مجمع گفته: هدایت در لغت به معنی ارشاد و دلالت بر شیء است. به قول راغب آن دلالت و راهنمایی از روی لطف است و در باره «فَاهْدُوهُمْ اِلی صِراطِ الْجَجیمِ» و غیر آن گوید: بر سبیل تحکم است. اهتداء: به معنی هدایت یافتن و قبول هدایت است . اینک مطالبی در این زمینه: هدایت عامه و تکوینی هدایت تکوینی و عمومی آن است که خداوند به وسیله عقل و فهم و فکر و وجدان و غرائز که در وجود انسان و حیوانات نهاده آنها را به راههای زندگی و تدبیر و اداره امور خویش هدایت و رهبری فرموده است یک مورچه و موریانه مثلا به نظام زندگی خود و راههای آن همانطور آشناست که انسان متمدن آشناست و بلکه در بعضی از چیزهااز انسان آشناتر است. ولی انسان گذشته از راههای زندگی به راههای خوب وبد، عدل و ظلم، کمک وآزار و غیره نیز تکوینا هدایت شده است گرچه این چیزها به احتمال نزدیک به یقین در جنبندگان دیگر نیز هست ولی ما پی نبردهایم. . این آیه جواب موسی «علیه السلام» است به فرعون ظاهرا مفعول «هَدی» همان «کُلَّ شَیْء» و تقدیر آن «ثُمْ هَدی کُلَ شَیْء» است اگر خلق در آیه به معنی تقدیر و اندازهگیری باشد منظور آن است که: خدا هرچیز را اندازه گرفت وهر چیز را به اندازه خویش و طریق زندگی و بقایش هدایت نمود در اینصورت آیه مثل . خواهد بود، و اگر اعطاء خلق به معنی آفریدن باشد معنا این میشود که خدا هر چیز را آفرید و به راههای زندگی و سعادت و شقاوت و کمال وجود رهبری فرمود. لفظ «کُلَّ شَیْء» شامل همه موجودات حتی جمادات نیز میباشد در اینصورت باید گفت: همه آنها شعور دارند و به راههای کمال خویش هدایت شدهاند و این عجیب نیست زیرا همه موجودات خدا را به زبانی تسبیح میکنند که ما به آن واقف نیستیم . چیزیکه خدایش را تسبیح میکند قهرا هدایت هم شده است. آیه «اَلذَّی خَلَقَ فَسَّوی وَ الذَّی قَدَرَ فَهَدی» که گذشت نظیر این آیه است. ظاهرا مراد از «عهدالله» در بعضی آیات قرآن همان هدایت تکوینی است که فرمود: . . و در محل خود گفته شده: عهد هدایت تکوینی و میثاق که محکم کردن عهد است هدایت تشریعی است که عهد تکوینی بوسیله عهد تشریعی محکم شده است. هدایت تشریعی و خاصه آن همان است که بوسیله انبیاء علیهم السلام نسبت به بشر انجام گرفته است . . . از خاص بودن آنها میفهمیم که منظور هدایت خاص و هدایت تشریعی است. در آیه . . شاید هر دو هدایت منظور باشد. تعدیه هدایت در صحاح گوید تعدیه آن به دو مفعول مثل «هَدَیْتُهُ الطَّریقَ» لغت اهل حجاز است ولی دیگران با «الی» تعدیه میکنند مثل «هَدَیْتُهُ اِلَی الطَّریقِ» در مصباح و اقرب الموارد نیز اوّلی را لغت اهل حجاز دانسته و گویند: در لغت دیگران با «الی» و لام باشد مثل «هَداهُ لِلطَّریقِ وَ اِلَی الطَّریقِ» در قاموس هر سه را نقل و به لغت حجاز اشاره نکرده است همچنین طبرسی ذیل آیه . راغب گوید: هدایت در مواضعی با «الی» متعدی شده است. نگارنده گوید: نمونه مواضع سه گانه به قرار ذیل است: . . . در کشاف ذیل «اِهْدِنَا الصِراطَ الْمُسْتَقیمَ» گوید: هدی در اصل با لام و الی متعدی میشود. طبرسی در جوامع الجامع آن را پذیرفته است. علی هذا: قول بعضی که گفتهاند اگر هدایت به نفسه متعدی باشد به معنی ایصال به مطلوب است و جز به خدانسبت داده نمیشود مثل . و اگر به حرف باشد به معنی ارائة الطریق است و آن گاهی بقرآن نسبت داده مثل . و گاهی به پیغمبر . چنانکه سیدشریف جرجانی در حاشیه کشاف از بعضی نقل کرده، مبنای صحیحی ندارد. به این قول استدلال کرده و گفتهاند: در باره رسول خدا «صلی الله علیه و اله» آمده . هدایت نفی شده از آن حضرت ایصال به مطلوب است وگرنه ارائه طریق از کارهای آن حضرت است. ولی ظاهرا مراد نفی استقلال در هدایت است یعنی: بدون مدد خدانتوانی کسی را هدایت کنی ولی خدا در هدایت مستقل است «وَلکِنَّ اللهَ یَهْدی مَنْ یَشْاءُ» ایضا در انسان نیز متعدی به نفسه آمده مثل قول مؤمن آل فرعون . و قول ابراهیم «علیه السلام» . تحصیل حاصل درباره . اشکال کردهاند به اینکه طلب هدایت از کسی که هدایت شده تحصیل حاصل است حال آنکه همه در نماز و غیرنماز از خدا طلب هدایت کرده و می گوییم: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»؟ در جواب گفتهاند: این سؤال از شخص هدایت یافته طلب زیادت هدایت است چنانکه فرموده . ایضا گفتهاند مراد پیوسته بودن در هدایت است در کشاف و جوامع الجامع از علی «علیه السلام» نقل شده:«اِهْدِنا: ثَبِّتْنا» یعنی ما را در راه راست پایدار و ثابت گردان و در جواب دیگر گفتهاند:ما را در آینده هدایت کن چنانکه در گذشته کردهای. ناگفته نماند: هدایت یکی از فیوضات الهی است که هر آن به واسطه علل قابل قطع است و ادامه آن بسته به افاضه خدا است نظیر روشن بودن لامپ که محتاج به ادامه جریان برق است و هر آن که جریان برق قطع شود روشن بودن لامپ امکان ندارد لذا طلب هدایت از خدا هر آن و برای هر کس لازم است چون در هر لحظه که خدادست باز دارد هدایت قطع شده و شخص در ضلالت خواهد افتاد. . . این سخن نظیر آن است که از علی «علیه السلام» نقل شد. مطلب دیگر راجع به بعض اصناف انسان آمده که خدا هدایتشان نمیکند مثل . . ایضاآیه و نیز . از این آیات روشن میشود که خدا ظالمان، کافران، فاسقان و خائنان را هدایت نمیکند حال آنکه هدایت باید شامل حال آنها شود و اینکه خدا هدایتشان نمیکند یعنی چه ؟ به نظر نگارنده: چنانکه از ماقبل جملههای «لایَهْدی» استفاده میشود منظور آن است که خداوند کافران را در کفرشان هدایت نمیکند یعنی کفر برای آنان مایه نجات نمیشود به عبارت دیگر: ظلم و فسق و خیانت راهی است بر خلاف حق و در آن هدایت نیست بلکه ضلالت و شقاوت است . مثلا در آیه اول خواندیم: «فَبُهِتَ الَّذی کَفَرَ وَ اللَّهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ» یعنی کافر مبهوت و مغلوب شد چرا؟ به علت آنکه در مقابله با ابراهیم ظلم میکرد و در ظلم هدایت نیست، ظلم بیراهه است و خدا در بیراهه هدایت قرار نداده است. و در آیه «وَاتَّقُواللَّهَ وَاسْمَعُوا وَاللَّهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ» یعنی متقی و حق شنو باشید هدایت در آن است ولی در فسق هدایت نیست و خدا فاسقان را در فسقشان هدایت نمیکند زیرا فسق راه ضلالت است نه هدایت. ولی این مخالف با آن نیست که خداوند به طریق عموم همه را هدایت و راهنمائی کند چنانکه فرموده: . . . در این آیات انسان به ما هو انسان در نظر است که مورد هدایت و راهنمائی خداست.
wikialkb: اهْتَدَى