اهباط

لغت نامه دهخدا

اهباط. [ اِ ] ( ع مص ) فرودآوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فروفرستادن و فرودآوردن.( آنندراج ). فروآوردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || کاسته کردن بهای آخریان. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) فرود آوردن ، هبوط دادن .

فرهنگ عمید

۱. فرود آوردن.
۲. فروفرستادن.

پیشنهاد کاربران

در بدیع به صنعتی اطلاق می شود که بر اساس آن کلمات در شعر به مراتب فرود می آیند؛ مانند واژگان تکّه، خرده و سرِ سوزن در این سطر از شعر صدای پای آب از سهراب سپهری:
تکّه نانی دارم، خرده هوشی، سرِ سوزن ذوقی

بپرس