اهانت

/~ehAnat/

مترادف اهانت: استخفاف، بی حرمتی، تحقیر، توهین، خوارداشت، وهن، هتک حرمت

متضاد اهانت: احترام

برابر پارسی: خوار، سبک کردن، کوچک کردن، خارسازی، خوارداشت، سبک کردن

معنی انگلیسی:
affront, gibe, insult, invective, opprobrium, contempt, insolence, outrage, cintempt

لغت نامه دهخدا

اهانت. [ اِ ن َ ] ( ع مص ) اهانة. سبک داشتن کسی را. ( صراح از غیاث اللغات ). خوار وذلیل گردانیدن. ( ناظم الاطباء ). حقیر و سبک داشتن کسی را و خواری کردن و با لفظ کشیدن و کردن مستعمل است. ( آنندراج ). خوار کردن. حقیر داشتن. سبکداشت. حقیر شمردن. خوار داشتن. خوار گرفتن. توهین. تحقیر. استخفاف. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). و رجوع به اهانة شود. || ( حامص ) حقارت. تحقیر. خواری. ذلت. ( ناظم الاطباء ). سبکداشت. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

اهانة. [ اِ ن َ ] ( ع مص ) خوار کردن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) ( مؤید الفضلاء ) ( تاج المصادر بیهقی ). حقیر و سبک داشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || در اصطلاح اهل شرع عبارت است از آنچه از خوارق عادات بدست کفار و بدکاران بر خلاف مدعای آنان بظهور رسد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

خوارکردن، سبک داشتن، سبک شمردن، پست کردن
۱ - (مصدر ) خوار کردن خوار داشتن سبک داشتن ذلیل گردانیدن تحقیر کردن . ۲ - ( اسم ) خواری تحقیر .

فرهنگ معین

(اِ نَ ) [ ع . اهانة ] (مص م . ) توهین کردن ، تحقیر کردن .

فرهنگ عمید

۱. خوار کردن، پست کردن.
۲. سبک داشتن، توهین کردن.
۳. [قدیمی] خواری، پستی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اهانت کاری اعم از قول، اشاره یا عمل که متضمن إسناد و إخبار نبوده و در حیثیت متضرر از این جرم، نوعی وهن وارد کند. در کتب قواعد فقهی تحت عنوان «قاعده حرمت اهانت محترمات» و به مناسبت، در باب های مختلف فقهی آمده است.
اهانت (توهین، احتقار، تحقیر): یعنی خوار کردن، اهانت در اصطلاح، عبارت است از خوار و تحقیر کردن کسی یا چیزی با گفتار یا کردار.
مذموم بودن اهانت بندگان خدا
شکی نیست که این صفت مذمومه در شریعت مقدسه حرام، و موجب هلاکت صاحب آن است. از حضرت پیغمبر (صلی الله علیه و اله وسلّم) روایت شده است که: «خدای ـ تعالی ـ فرمود: هر که اهانت برساند به یکی از دوستان من، پس کمر به مبارزه با من بسته است». و در حدیث دیگر از آن سرور منقول است که: «پروردگار عالم ـجل شانه ـ فرمود: به تحقیق که با من جنگ کرده است هر که ذلیل کند یکی از بندگان مؤمن مرا». و از حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) مروی است که: «هر که پست و حقیر کند مؤمنی را ـ خواه مسکین باشد و خواه غیر مسکین ـ خدای ـ تعالی ـ باز نمی ایستد از پست کردن و دشمنی او، تا رجوع کند از آنچه به آن مؤمن کرده است.» و احادیث در این خصوص بسیار است. و هر که نسبت میان خدا و بنده او را فی الجمله ادراک کند، و ربط خاصی که میان خالق و مخلوق است بفهمد، می داند که اهانت بنده، اهانت مولای اوست، و تحقیر مخلوقی، فی الحقیقه تحقیر خالق اوست. و همین قدر در مذمت این عمل کافی است. پس بر هر عاقلی واجب است که پیوسته متذکر این معنی بوده باشد، و اخبار و آثاری را که در مذمت اهانت بندگان خدا وارد شده در نظر داشته باشد، و آنچه در خصوص مدح و تعظیم ایشان رسیده است نصب العین خود نماید، و خود را از این عمل (کار) قبیح باز داد تا موجب رسوایی او در دنیا و آخرت نگردد.
ملاک اهانت
اهانت در افعال مشترک که قابلیّت اهانت بودن و غیر اهانت بودن را دارد، با قصد، محقّق می شود مانند پشت کردن به ضریح امام (علیه السّلام) یا دراز کردن پا به سمت قرآن. چنین افعالی اگر به قصد اهانت سر زند، توهین به شمار می رود، ولی در کردارهایی که بر حسب عرف و عادت در مقام اهانت به کار می روند -مانند نجس کردن یا زیر پا نهادن قرآن- بدون قصد نیز محقّق می شود.
حکم اهانت
...

[ویکی اهل البیت] توهین و کوچک شمردن افراد و انسان های باایمان از اعمال ناپسند رذایل اخلاقی است و ضد آن احترام و بزرگداشت است.
این صفت ناپسند مترتب بر عداوت و حسد است و یا ممکن است ناشی از حرص یا طمع و از دنانت قوه شهویه باشد و یا تنها از غضب و بدخویی و کبر سرچشمه گیرد هر چند کینه و حسدی در کار نباشد.
بی تردید آزار توهین افراد مخصوصاً انسان های باایمان از اعمال صفت و کارهای حرام است زیرا که انسان مومن در پیشگاه خداوند از ارزش و اعتبار بالایی برخوردار است به طوری بزرگداشت و احترام او تکریم خدا و اولیای خدا است و اهانت و تحقیر آن ها نیز بی حرمتی و توهینی به پروردگار و موجب خشم خداوند است زیرا ایمان و تقوا یکی از ارزش های والای دینی و معیار برتری های اخلاقی است. از این رو هیچ فردی اجازه ندارد دیگری را به خاطر فقر و تنگدستی کوچک شمرد و با دیده حقارت به او نگاه کند.
در روایتی امام صادق علیه السلام می فرماید: "من حقر مومنا لقلة ماله حقره الله فلم یزل عندالله محقورا حتی یتوب ما صنع"؛ کسی که به خاطر تهی دستی برادر دینی را کوچک شمرد خداوند او را کوچک می شمارد و همیشه در نزد خدا خوار و زبون است تا آن که از کردارش توبه کند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: "من استذل مومنا او مومنة او حقره لفقره او قلة ذات یده شهره الله تعالی یوم القیامة ثم یفضحه"؛ هر کس مرد یا زن باایمانی را به سبب تهی دستی یا کم بضاعتی کوچک شمارد خدای تعالی در روز رستاخیز او را نمایان و سپس رسوایش می کند.
و می فرماید: "لاتحقرن احدا من المسلمین فان صغیرهم عندالله کبیر"؛ هیچ مسلمانی را خوار و حقیر مشمار زیرا کوچک آنها هم نزد خداوند بزرگ است.
توهین برادران ایمانی از موارد آزردن است بدین جهت آنچه در نکوهش و مفاسد مردم آزاری ذکر شده، درباره توهین هم صادق است.

[ویکی فقه] اهانت (قرآن). اهانت به معنای سبک شمردن و تحقیر است. در این مدخل از مشتقات «هون» و از جملاتی مانند: «و طعنوا فی دینکم»، «ان شر الدواب»، «و لاتسبوا الذین» و... استفاده شده است.
طعن و اهانت به اسلام از سوی مشرکان عصر بعثت انجام می گرفت.کیف یکون للمشرکین عهد عند الله وعند رسوله...(چگونه برای مشرکان پیمانی نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالی که آنها همواره آماده شکستن پیمانشان هستند)؟! مگر کسانی که نزد مسجد الحرام با آنان پیمان بستید؛ (و پیمان خود را محترم شمردند؛) تا زمانی که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفاداری کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد!) وان نکثوا ایمـنهم من بعد عهدهم وطعنوا فی دینکم فقـتلوا ائمة الکفر...(و اگر پیمانهای خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آنها پیمانی ندارند؛ شاید (با شدّت عمل) دست بردارند!) اینکه فرمود: " کیف یکون للمشرکین عهد... " استفهامی است در مقام انکار یعنی اینها وفادار به عهد نیستند، و لذا بلا فاصله مشرکینی را که در مسجد الحرام با مسلمانان عهد کردند استثناء کرد، چون آنها عهد خود را نشکستند و لذا در باره شان فرمود: " فما استقاموا لکم فاستقیموا لهم" یعنی تا زمانی که آنها به عهد خود استقامت ورزیدند شما هم استقامت کنید. آری، پایداری به عهد کسانی که به عهد خود وفا دارند از لوازم تقوای دینی است به همین جهت دستور فوق را با جمله" ان الله یحب المتقین" تعلیل می کند.
آثار اهانت به اسلام
لغو اعتبار پیمان صلح با مشرکان، پیامد طعن و اهانت آنها به اسلام بود.کیف یکون للمشرکین عهد عند الله وعند رسوله... وان نکثوا ایمـنهم من بعد عهدهم وطعنوا فی دینکم فقـتلوا ائمة الکفر انهم لآ ایمـن لهم لعلهم ینتهون. مبارزه و جنگ با سران کفر در پی پیمان شکنی و طعن و اهانت آنان به اسلام لازم است.کیف یکون للمشرکین عهد عند الله وعند رسوله... وان نکثوا ایمـنهم من بعد عهدهم وطعنوا فی دینکم فقـتلوا ائمة الکفر... از سیاق آیه ۱۲ سوره توبه استفاده می شود که مراد غیر آن مشرکین است که در آیه قبلی دستور داد عهد و پیمانشان را بشکنید و فرمود: چون آنها تجاوزکارند و در هیچ مؤمنی قرابت و عهدی را رعایت نمی کنند، چون اگر منظور از آیه مورد بحث هم همانها می بودند دیگر جا نداشت با اینکه در آنان نقض عهد را شرط کرده بفرماید: اگر عهد شکستند.پس قطعا منظور در آیه مورد بحث قوم دیگری است که با زمامدار مسلمانان عهدی داشته و آن را شکسته اند، و خداوند قسمهایشان را لغو دانسته و دستور می دهد که با آنان کارزار کنید، و علاوه آنان را پیشوایان کفر نامیده چون نسبت به سایرین در کفر به آیات خدا سابقه دارترند، و سایرین از آنان یاد می گیرند، لذا باید با همه آنان بجنگند بلکه بدین وسیله از عهد شکنی دست بردارند.
عناوین مرتبط
اهانت به اسلام؛ اهانت به خدا؛ اهانت به فقیران؛ اهانت به محمد صلی الله علیه وآله؛ اهانت به والدین؛ اهانت های خدا.

مترادف ها

contumely (اسم)
خفت، توهین، بی حرمتی، اهانت

baffle (اسم)
پریشانی، اهانت

impertinence (اسم)
خلی، نابهنگامی، جسارت، گستاخی، اهانت، خیره چشمی، بی ربطی، بی موقعی

offense (اسم)
توهین، حمله، رنجش، دلخوری، تجاوز، یورش، اهانت، گناه، بزه، تقصیر، لغزش، هجوم، قانون شکنی

insolence (اسم)
توهین، تکبر، غرور، جسارت، گستاخی، خود بینی، اهانت، بی احترامی، ادعای بیخود

disrespect (اسم)
بی حرمتی، خرق، اهانت، عدم رعایت، بی احترامی

contempt (اسم)
اهانت، تحقیر

disdain (اسم)
اهانت، تحقیر، عار، استغنا

misprize (فعل)
اهانت، ناچیز شمردن، کم بها شمردن

فارسی به عربی

احتقار , ازدراء , حیرة , صلافة , مخالفة , وقاحة

پیشنهاد کاربران

نگره های فارسی نوین، نیما و گیرا به سان جایگزینی واژه:
پرخاش ( نمونه: “پرخش های بی جاش باعث شد همه ازش دوری کنن” )
رنجش ( نمونه: “رنجشی که بهم وارد کرد قابل جبران نیست” )
ترش گو ( نمونه: “با ترش گویی هاش مهمونی رو خراب کرد” )
...
[مشاهده متن کامل]

تندگو ( نمونه: “تندگویی هاش باعث شد از جمع طردش کنن” )
آزند ( نمونه: “آزندهاش غیرقابل بخششه” )
کوبش ( نمونه: “کوبش های کلامش روی اعصابمه” )
زخمه ( نمونه: “زخمه های تندش روح آدمو میخراشه” )
گزند ( نمونه: “گزندهای زبونش غیرقابل تحمله” )
پارگو ( مخفف: پاره گو ) ( نمونه: “پارگویی هاش همه رو فراری میده” )
تارش ( نمونه: “تارش های زبونش اعصابمو خرد کرده” )
دلگز ( مخفف: دل گز ) ( نمونه: “دلگزهای پیاپیش همه رو فراری داده” )
سُمبه ( نمونه: “سُمبه های کلامش آدمو سوراخ می کنه” )
پژواک ( نمونه: “پژواک حرفاش هنوز تو گوشمه” )
زهرند ( مخفف: زهر خند ) ( نمونه: “زهرندهای تلخش واقعاً آزاردهنده ست” )
گژدم ( نمونه: “گژدم های زبونش مثل نیش عقرب می مونه” )
گزنج ( نمونه: “گزنج هاش غیرقابل تحمله” )
نکزه ( نمونه: “نکزه هاش زبونش غیرقابل تحمله” )
نیشخن ( مخفف: نیش سخن ) ( نمونه: “نیشخن هاش تا مدت ها تو ذهنم می مونه” )
آزیب ( مخفف: آزار آسیب ) ( نمونه: “آزیب هاش جبران ناپذیره” )
گزشت ( نمونه: “گزشت های زبونش تا مدت ها تو ذهنم می مونه” )
تاش ( نمونه: “تاش های زبونش قلبمو می شکنه” )
دشنام ( نمونه: “دشنام دادن نشانه ضعف شخصیت است” )
افترا ( نمونه: “افترا زدن به همکلاسی ات درست نیست” )
یاوه ( نمونه: “یاوه گفتن به استادت قابل بخشش نیست” )
نکوهش ( نمونه: “نکوهش بی جا موجب دلخوری می شود” )
خفت ( نمونه: “دچار خفت کردن کسی در جمع غیراخلاقی است” )
آزواژ ( مخفف: آزار واژه ) ( نمونه: “آزواژهای او در جلسه همه را ناراحت کرد” )
تیشار ( نمونه: “تیشارهای او قلب را می شکند” )
آزبان ( مخفف: آزار زبان ) ( نمونه: “آزبان های او روح را می آزارد” )
نیشگر ( نمونه: “نیشگرهای او به روح آسیب می زند” )
کژواژ ( مخفف: کژ واژه ) ( نمونه: “کژواژهایش همیشه زننده است” )
تیزآژ ( مخفف: تیز آژیر ) ( نمونه: “تیزآژهای او گوش را آزار می دهد” )
نیشگن ( نمونه: “نیشگون های او دردناک است” )
دژگو ( مخفف: دژ گو ) ( نمونه: “دژگویی های او فضای گفتگو را خراب کرد” )
آزیش ( مخفف: آزار نیش ) ( نمونه: “آزیش های مداومش همه را فراری داده” )
نیشکاو ( مخفف: نیش کاو ) ( نمونه: “نیشکاوهای زبانش عمیق و دردناک است” )

پایینش. خوارداشت. خواری:اهانت. پست کرد. پست نمود. سر افکند. ناسر بلند کن.
توهین، بی احترامی
واژه اهانت
معادل ابجد 457
تعداد حروف 5
تلفظ 'ehānat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: اهانة]
مختصات ( اِ نَ ) [ ع . اهانة ] ( مص م . )
آواشناسی 'ehAnat
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
سبک داشت . [ س َ ب ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . ( صراح اللغة ) . استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق بود و دوستان حق . . . فرمان دوستان را سبک ندارند. ( هجویری
...
[مشاهده متن کامل]
) . و بواسطه ٔ ترک ادب موافقت زمان درویشان و سبک داشت نفس اولیأاﷲ از شرف صحبت ایشان محروم شد. ( انیس الطالبین ص 46 ) . رجوع به سبک داشتن شود.

اهانت یا توهین: صدور عملی اعم از قول ، فعل واشاره به قصد وهن و خوار کردن غیر ، بر سبیل انشاء نه بطریق اخبار واسناد و انتساب که عنصر جرم افترا است ، اهانت در لغت خوار کردن است و اخص از هتک حرمت است
پرخاش

بپرس