اهاله

لغت نامه دهخدا

( اهالة ) اهالة. [ اِ ل َ ] ( ع اِ ) پیه. پیه گداخته یا زیت یا هرنان خورش از قسم روغن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مأخوذ از هیل. ج ، اهالات. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). صاحب بحرالجواهر، در کلمه آرد هانجه آرد:شوربائی غلیظ است مانند عصیده که از آرد و اهاله سازند و اهاله روغن بود که از کره گداخته گیرند. ( بحرالجواهر ). چربش گوشت و پیه گداخته. ( مؤید الفضلاء ). || ( ع مص ) فروریختن خاک و ریگ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فروریختن. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

پیه . پیه گداخته یا زیت یا هر نان خورش از قسم روغن .

فرهنگ عمید

۱. فروریختن خاک.
۲. خاک ریختن بر روی میت از اطراف به طور دسته جمعی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اهاله به معنی ریختن خاک و ریگ می باشد. از آن به مناسبت در باب طهارت سخن رفته است.
مستحب است هنگامی که میت را درون قبر گذاشتند، حاضران- به غیر از خویشاوندان میت- با پشت دست سه بار خاک بر روی وی بریزند.
کراهت اهاله برای خویشان میت
خاک ریختن روی مرده توسط خویشاوندان او مکروه است، چرا که موجب قساوت قلب می گردد.
دعا کردن هنگام اهاله
گفتن کلمه استرجاع و خواندن دعاهای وارد شده هنگام اهاله مستحب است.

پیشنهاد کاربران

بپرس