انیموس و انیما

دانشنامه آزاد فارسی

آنیموس و آنیما. آنیموس و آنیما (Animus and anima)
در روان شناسی تحلیلی۱، کهن الگو۲های جنسی در ناخودآگاه جمعی که مکمل هویت جنسی آگاهانۀ زن و مردند. آنیموس معرف مردانگی ناآگاهانۀ زن و آنیما مبین زنانگی ناآگاهانۀ مرد است. اصطلاحات آنیموس و آنیما را نخستین بار کارل گوستاو یونگ۳، در کتابی با نام تیپ های روان شناختی (۱۹۲۱) به کار برد. مفهوم کهن الگوی دگرجنسی۴ که از پیچیده ترین نظریه های یونگ است، حاصل تلاش او برای مفهوم سازی دو قطب مکمل در روان شناسی انسان بود.

پیشنهاد کاربران

Arche با تلفظ آرخه یا آرکه چیز دیگری نمی باشد غیر از کشتی نوآه ( نوح ) که در طی طوفان زوج هایی از موجودات زنده با سوار شدن در آن از غرق شدن و انقراض نجات یافته اند و آرکه تیپ ها یا کهن الگوها در روانشناسی عمیق یونگ هم چیزی دیگری نیستند غیر از تصاویر بجای مانده آن زوج های اولیه و تصاویر نسل های بعدی و روابط متقابل آنها با همدیگر و زندگی و عادات و اعتقادات و باور ها و رسومات آنها جملگی در هسته روان یعنی مرکزی ترین بخش ضمیر ناآگاه تحت عنوان لنگرگاه کشتی روان روی هم انباشته شده و در خاطره ناخود آگاه جمعی یاد آنان ثبت و ذخیره شده و می توانند از مخفی گاه درونی بسوی ضمیر آگاه و خود آگاه زیگ نال هایی را بفرستند و شخصیت بیرونی افراد را بطور مثبت یا منفی تحت تاثیر قرار دهند. یونگ از آنجاییکه معتقد بوده است که در کلیه فرهنگ های انسانی تصویر خدا یافت می شود، لذا مهمترین و بنیادی ترین کهن الگوی ثبت شده در ناخودآگاه جمعی را آرکه تیپ یا کهن الگوی خدا نامیده و آنرا اساس یا بنیاد ساختمان یا ساختار روان های انفرادی پنداشته است ، در صورتیکه مرکزی ترین محل ناخودآگاه یا ژرفنای ساختار روان از دیدگاه فروید عزیزه جنسی بوده است و به احتمال قوی همین موضوع باعث جدا شدن راه های احساسات و افکار و خیالات آنان از همدیگر بوده است. بهر حال برای ملموس نمودن حقیقت داشتن نیمه ها یا نیم زوج های خودی و ازلی - آسمانی موئنث و مذکرِ هرکدام از افراد انسانی ( و آنهم نه آنیما ها و آنیموس های نوحی - یونگی ) از مثال های زیر استفاده کنیم :
...
[مشاهده متن کامل]

الف - هر حاجی آقای محترم و شریف و ارجمند در فضای چهاردیواری سرای بوستانی و گلستانی شخصیت ظاهری یا در کلبه احزان یعقوبی وجود خویش نه تنها یک حاجیه خانم خوب و زیبا و سایه وار بلکه تعداد چهار حاجی آقا و پنج حاجیه خانم خودی و سایه وار و هر کدام در نهایت کمال خوبی و زیبایی را جهت عیش و نوش بهنگام خدای ناخواسته لحظات تنهایی و انزوا در بیت پنهانی - درونی در اختیار دارد. با کمال تاسف باید این راز را رُک و آشکار و عریان بیان کرد که خود وی از لحاظ خوبی و زیبایی و دانایی و توانایی و هنر مندی در مقایسه با آن کهن الگوهای نُه گانه ازلی - ملکوتی در طول این زندگی کوتاه مدت دنیوی ناقص ترین آنها می باشد.
ب - هر حاجیه خام محترمه و شریفه و ارجمنده ای در فضای چهاردیواری سرای بوستانی و گلستانی شخصیت ظاهری یا در کلبه خرّم راهلی ( زن یعقوب و مادر یوسف گم گشته ) خویش تنها یک حاجی آقای سایه وار و خوب و زیبا جهت عیش و نوش در لحظات تنهایی و انزوا در بیت پنهانی - باطنی در اختیار ندارد بلکه تعداد چهار تا حاجیه خام و پنج حاجی آقای خودی که هرکدام در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی در بیتکده درونی وی بصورت سایه وجود دارند. متاسفانه باید این حقیقت را بطور عریان فاش نمود گرچه شنیدن حقیقت گاهی اوقات بسیار تلخ می باشد. و آن اینکه حاجیه خانم از لحاظ خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی در مقایسه با آن نُه سایه در کلیه لحظات عمر شریف دنیوی خود، ناقص ترین آنها خواهد بود.
حاجی آقاها و حاجیه خانم های نُه گانه و سایه وارِ هرکدام از افراد انسانی در طول سلسله طویل نظم و حیات های دنیوی پشت سر هم و به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش بطور واقعی و عینی به ظهور و پیدایش میرسند و زندگی های دنیوی خودرا تجربه و عمر خودرا طی می کنند و بعد از مرگ دوباره به سایه تبدیل می شوند تا زمان فرا رسیدن زندگی دنیوی بعدی در یک مرتبه و با یک درجه تکاملی برتر از زندگی های قبلی یا پیشین. اما در معاد به قول مولانا برترین و عظیم ترین جشن های عروسی رُخ خواهد داد و پنج حاجی آقا و پنج حاجیه خانمِ هر فرد انسانی در برترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی در کنار هم و در سرا ها یا کلبه های بهشتی پنتاگونی ( پنج ضلعی و پنج بیتی ) معجزه آسا به ظهور و پیدایش خواهند رسید و از همان زندگی اولیه یا ازلی و بهشتی در نظام احسن آفرینش مبداء دوباره برخوردار خواهند گشت. مهمترین نکته این است که هیچ کدام از حاجی آقا ها و حاجیه خام ها از قبر بر انگیخته نمی شوند و هیچکدام از آنان از طرف خداوند متعال بابت پندارها و گفتار ها و رفتار های بد دنیوی و هیچ بابت دیگری مورد استنطاق و مؤاخذه و بازخواست و بازجوئی و ملامت و سرزنش قرار نخواهد گرفت و هیچکدام از آنان به عذاب و جزای جهنمی محکوم و دچار و گرفتار و مبتلا نخواهد شد.
وانکه لقب اش روحِ نور سماوات و الارض بود
وسوار بر مرکب تیز تاز ایمان و همت راسخ بود
برق آسا آمد و فارغ از خود بسان حلاج کوس انا الحق بزد / سرها را همچو منصور آویزان بر دار ها بدید و رعد آسا برفت.
چه خوش گفته خیام آن حکیم نیشابوری :
از دی که گذشت هیچ از آن یاد مکن
فردا که نیامده است هیچ فریاد مکن
دمی خوش باش و عمر شیرین بر باد مکن
سرانجام کار بین که آخر دانستم نشد
که این آمدن و رفتن ام بهر چه بود.

روح و روان بخودی خود و بطور مستقیم از جنسیت برخوردار نیستند بلکه نفس مجرد یعنی من یا خود بهمراه کالبد یا تن و یا بدن از جنسیت مردانگی و زنانگی برخوردار اند. اما از آنجاییکه روح و روان بهمراه ماده خمیر مایه تثلیثی ساختار کالبد ها می باشند، لذا ماده - روان - روح از طریق کالبد یعنی بطور غیر مستقیم دارای جنسیت مذکر و موئنث یا مثل ذرات زیر اتمی دارای بار های مثبت و منفی می باشند. روح و روان برخلاف بینش و باور عام و خاص هیچکدام عامل حیات یا زندگی بخش نیستند و نقش کنترل و مدیریت و فرمانروایی و حاکمیت بدن را هم عهده دار نمی باشند . ماده بخش سفت و جرمی خمیر مایه تثلیثی کالبد و روح و روان بخش نرم و میدانی این سرا یا تمپل می باشند. چیزی که در بستر ساکن و آرام و پیوستهِ آن نطفه ها در اولین لحظات شکل گیری از زندگی برخوردار می گردند جان است و نه روح و روان. واژه جان فقط در زبان فارسی و زبان های خویشاوند با آن وجود دارد و متفکرین و اندیشمندان غربی قافل از آن و نقش آن بوده اند. تصاویر ترکیب های قدیمی دوگانه و سه گانه ساختار وجود انسان از قبیل " بدن - روان " در سرزمین های مصر و هند و ایران و یونان و روم باستان و ترکیب بدن - روان - روح پس از پیدایش ادیان ابراهیمی تا کنون دیگر اعتبار خودرا از دست داده اند و ترکیب حقیقی به شکل زیر می باشد : ماده - روان - روح.
...
[مشاهده متن کامل]

آیه قرآنی به شکل : از تو می پرسند که روح چیست ؟ به آنان بگو روح امر پروردگار من است و علم شما به آن اندک، به هیچ وجه من الوجوه به این معنا نیست که ماده امر شیطان یا اهریمن باشد. ماده و روح هردو به یک سهم مساوی امر خداوند متعال می باشند و نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز همدیگرند و روان لایه درونی آنها. قطب های نوسانگر دوقطبی ماده - روح غیر قابل تفکیک و جدایی از هم می باشند و هیچکدام به تنهایی و هرگز نمی توانند فارغ از دیگری به تجرد محض و ناب یا خالص برسند ، اما از استعداد و قابلیت تبدیل شدن بهمدیگر برخوردارند درست مثل انرژی و جرم علمی. چنین تبدیلی خارج از توان علمی و تکنیکی انسان می باشد و فقط در میدان های بیکران علم و قدرت خداوند متعال ( البته خدای علمی و نه دینی ) امکانپذیر می باشد. این تبدیل در طول سفر مقطعی نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد به دو روش صورت می گیرد ؛ یکی غیر مستقیم و از طریق پیدایش و انقراض و افزایش و کاهش جمعیت های موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی و دیگری مستقیم و در اولین لحظات وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی. هرکدام از این دو قطب که در اولین لحظات انبساط و سرد شدن سریع و بعدا تدریجی به نهایت وسعت و گسترش برسد، نیم زوج همزاد و همبازی خویش را به شکل بذر قابل رشد در بطن خود حفظ می کند و خود نقش زمینه رشد آنرا عهده دار می شود. تصویر نمادی یینگ و یانگ مردم هندوچین حکایت از همین حقیقت دارد . تصاویر کهن الگویی ملکوتی یا آسمانی نُه گانه در پشت پرده تصویر ناقص ظاهری وجود هر فرد انسانی که هرکدام در نهایت زیبایی در ازل و آغاز و در نظام احسن آفرینش مبداء یک بار برای همیشه آفریده شده اند، تا هرکدام در طول راه و سفر بسیار طولانی محتوای کیهان بین مبداء و معاد در کالبد های خاص و ویژه و تثلیثی به ظهور و پیدایش نرسند ، معاد هم فرا نخواهد رسید و آنهم نه هرکدام یکبار بلکه بطور فراوان و با مراتب و درجات مختلف تکاملی کالبدها ها بین دو سرحد یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال و این دو سر حد هردو محدود و محصور بین مبداء و معاد. در پایان کلام کودکانه امروز خود لازم به اشاره می دانم که مبداء و معاد دینی حقیقت ندارد بلکه مبداء و معاد علمی. لذا هر موئمن دینی که از طریق محتوای کتب به اصطلاح وحیانی دینی تاکنون به مبداء و معاد باور و ایمان داشته است، مفید تر خواهد بود که در بینش و باور و ایمان خود شک و تجدید نظر بنیادی و همه جانبه نماید. فقط از طریق علم انسان آینده می تواند به یک بینش و باور و ایمان واحد و یگانه و فارغ از تناقض دست یابد.

زن و مرد از لحاظ ژنتیکی نیمی از طرف پدر و نیمی از طرف مادر اند و فقط در سلول های جنسی بطور کامل یا مرد و یا زن می باشند. هسته های سلول های بدن هرکدام دارای ۴۶ کروموزم و سلول های جنسی هرکدام دارای ۲۳ تا می باشند. حقایقی که بنیانگذاران روانکاوی تحلیلی و روانشناسی عمیق و فردی و خانوادگی و اجتماعی از قبیل فروید و آدلر و یونگ و فروم نتوانسته اند به آن پی ببرند بطور خلاصه به شکل زیر می باشند :
...
[مشاهده متن کامل]

الف - کاتِگوری های پنجگانه امیال و سرنوشت های جنسی؛ یکی اصلی و آشکار و ظاهری که ریشه خودرا در عمق روان ندارد بلکه در پوسته صدف نیمه بسته غریزه جنسی و چهار تا فرعی و مخفی که ریشه های خودرا در محتوای صدف غریزه جنسی دارند و نه روی پوسته .
ب - کاتگوری های دهگانه نفسانی مشتمل بر پنج نفس مجرد مذکر یا مردانه و پنج نفس مجرد موئنث یا زنانه.
این دو حقیقت حاکی از یک حقیقت ژرف تراند و آن اینکه هر فرد انسانی چه زن و چه مرد از پنج زوج بنیادی و خودی و ملکوتی یا آسمانی آفریده شده است با هدف زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف در قالب پنج زوج بنیادی و خودی. لذا بجای اینکه طوطی وار از یونگ تقلید کنیم و بگوئیم که یک مرد در وجود خود دارای یک شخصیت زنانه و یک زن در وجود خود دارای یک شخصیت مردانه می باشند و یا از فروید طوطی وار تقلید کنیم و بگوئیم یک پسر بچه در وجود خود دارای یک عقده جنسی به ناپدری تحت عنوان اُدیپوس و یک دختر بچه در وجود خود دارای یک عقده جنسی به نامادری بنام ِالکترا می باشند، مفیدتر خواهد بود که به این بینش و باور و شناخت برسیم که دختر و پسر و زن و مرد هرکدام در پشت پرده ضخیم و ظاهری میل جنسی اصلی خود دارای حد اقل یک میل جنسی فرعی جنس مقابل هم می باشند که ریشه اصلی میل همجنس گرایی بطور قلیلی در جوامع انسانی می باشد. دو پسر و یا دو مرد و دو دختر و یا دو زن که میل و کشش یا جاذبه جنسی بسوی همدیگر دارند، در خودآگاه فردی خویش نمی دانند که میل جنسی اصلی و فرعی آنان همدیگر را متقابلا بسان دو بار الکتریکی هم نام دفع می کنند و فقط بار های غیر هم نام یعنی میل جنسی فرعی و پنهانی آنها بسوی میل جنسی اصلی و آشکار آنها همدیگر را جذب می کنند. اما در روش هتروگن یا غیر همجنس بطور همزمان میل های اصلی و میل های فرعی همدیگر را متقابلا جذب می نمایند و لذا در این روش شدت نیروی جاذبه یا گرایش جنسی و عشقی به مراتب قوی تر از روش هموگن یا همجنس می باشد و به دلیل همین اختلاف شدت و ضعف نیروی های جاذبه یا گرایش ، تعداد و درصد هتروگن ها به مراتب بیشتر و بزرگتر است از تعداد و درصد هموگن ها. به زبان نمادی دو مرد یا دو زن همجنس گرا را به شکل علامت ضربدر یعنی x در نطر بگیرید که هردو سر بالائی و پائینی شاخه ها همدیگر را دفع نموده و دور از هم باشند. آنگاه میل جنسی آنها بهمدیگر هرکدام از روی نیم شاخه های بالایی و خودی جاری می شوند و به نقطه طلاقی می رسند و از آنجا به بعد دیگر راه خودرا روی شاخه خودی ادامه نمی دهد بلکه از روی نیم شاخه پایینی طرف مقابل جریان پیدا می کند و بسوی انتهای آن پیش روی می کند. لذا فاصله بین سر شاخه خودی و ته شاخه مقابل دور تر از دو سر بالایی و دو ته پائینی غیر خودی می باشند. حال اگر یک زن و مرد را مثل دو فلش یا دو بردار و یا دو پیکان موازی و هم جهت در کنار همدیگر قرار گیرند، در این صورت میل جنسی آنان بسوی همدیگر در طول خطوط جاری نمی شوند بلکه سر ها و ته های آن دو بردار در هوا بسوی بهمدیگر جاری می گردند و لذا مانعی بر سر جاری شدن آنها بسوی همدیگر غیر از جّو و حال و هوای فرهنگی چیز دیگری وجود ندارد.
کمون های کارل مارکس و کهن الگوهای یونگ هر دو واقعی و تاریخی و زمینی می باشند، اما کمون ها و کهن الگوهای این حقیر حقیقی و ملکوتی یا آسمانی. متفکر و اندیشمندی که به حقایق بالا علم و آگاهی یابد حداقل در فکر و خیال زود تر از موعد مقرر و از پیش تعیین شده به اصل ملکوتی خویش باز گشته است. گرچه بازگشت همگی بطور واقعی و عینی و در عمل به اصل خویش اجباری است چه بخواهند و چه نخواهند. و آنهم بهمراه خداوند و در رکاب وی و نه بریده شده و جدا از وی مثل بابا آدم و ننه حوای دینی.

چند تا از واژه های باستانی که توسط فلاسفه یونان مورد استفاده قرار گرفته و معانی مختلفی به خود گرفته اند، شاید مفید تر باشد که امروز و آینده توسط فارسی زبانان بیدار و آگاه و هوشیار و دوستدار حقیقت از نو مورد بررسی قرار گیرند و دوباره تعریف و معنا گردند.
...
[مشاهده متن کامل]

Anima و Animus در اصل و ریشه دو واژه به زبان فارسی می باشند. آنیمه یعنی نیمه موئنث آغازین و یا ازلی و ابدی و آنیم ( منهای پسوند اوس: او است )
یعنی نیمه مذکر آغازین یا ازلی و ابدی. شعاع برد احساسات و افکار و خیالات یونگ ( یانگ : تلفظ انگلیسی ) اگر چند قدم دیگر بسوی گذشته قد می کشید ، می توانست این حقیقت ساده را در یابد و به شهود برساند که هر فرد انسانی چه مرد و چه زن دارای یک نیم زوج ملکوتی یا آسمانی و یا آغازین و یا ازلی و ابدی خاص و ویژه خویش با جنسیت معکوس می باشد که بهمراه همدیگر و بطور همزمان برای زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن آفریده شده اند. و این دو نیم زوج ملکوتی یا ازلی و ابدی هرکدام به یک سهم مساوی از حق به ظهور رسیدن و پدیدار گشتن و زندگی دنیوی برخوردارند و نه تنها فقط یک نیمه از آنها. اگر یونگ با نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و وقوع مه بانگ های متوالی علم و آگاهی می داشت، میتوانست بر آورده شدن این حق را از طریق وقوع مه بانگ بعدی و به ظهور رسیدن و پیدایش نیم زوج های دیگر ببیند و به شهود برساند. کهن الگو های یونگ چیز دیگری نیستند غیر از ایده های کامل و خوب و زیبا و پایدار و تغییر ناپذیر و جاودانه افلاطون و ایده های افلاطون چیز های دیگری نیستند غیر کلیه موجودات غیر زنده و زنده مفید و تک تک افراد انسانی که در برترین حالت آفرینش ملکوتی کیهانی یعنی نظام احسن آفرینش مبداء که یک بار برای همیشه توسط خداوند متعال و از کلیه ابعاد وی در سطح کمال خوبی و زیبائی ( و افراد انسانی علاوه بر خوبی و زیبایی در سطح کمال هنرمندی و دانایی و توانایی . البته موجودات زنده مفید هم از هنرمندی و دانایی و توانایی حیوانی خاص و ویژه خویش برخوردار بوده اند ) آفریده شده و از حیات یا زندگی جاودانه برخوردار گردیده اند. به سمت باطن یا درون و یا بخش یا ضمیر ناخودآگاه، شعاع برد احساسات و افکار و خیالات یونگ فقط به یک لایه در پشت لایه ظاهر رسیده و در آنجا به پایان رسیده و متوقف گردیده و نتوانسته است که در زیر لایه درونی سه لایه دیگر را مشاهده نماید . بنیان گذاران رشته های روانکاوی تحلیلی و روانشناسی انفرادی و خانوادگی و اجتماعی از قبیل فروید و آدلر و یونگ و فروم توانسته اند که به اهمیت ارضای منطقی و معقول تمایلات غریزه جنسی پی ببرند ، اما نتوانسته اند که محتوای غریزه جنسی را به روشنی تجزیه و تحلیل نمایند و آنرا بیان دارند. افراد انسانی تنها دارای یک میل جنسی اصلی و یک میل جنسی فرعی در پشت آن نمی باشند بلکه در مجموع دارای پنج میل جنسی اند که چهار تا از آنها فرعی و مخفی و پنهانی می باشند و به کمک حواس پنجگانه غیر قابل دریافت و درک و یکی از آنها اصلی و آشکار و ظاهری. بر اساس این پنج میل جنسی هرکدام از افراد انسانی تنها دارای یک سرنوشت جنسی به شکل یا مرد و یا زن نمی باشند بلکه پنج سرنوشت جنسی مختلف. بر اساس امیال و سرنوشت های جنسی پنجگانه هر فرد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود و یا یک نفس مجرد به شکل مردانه و یا زنانه نمی باشد بلکه 10 تا من یا خود و یا نفس مجرد که پنج تا مردانه و پنج تا زنانه می باشند. لذا هر فرد انسانی در نظام احسن آفرینش مبداء از پنج زوج بنیادی و خودی مشتمل بر پنج آدم و پنج حوای خودی با هدف زوجیت هر فرد انسانی با خود و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف در قالب پنج زوج بنیادی آفریده شده است. نتیجه اینکه کهن الگوهای انسانی بر خلاف افکار و خیالات کوتاه برد یونگ فقط از یک نیم زوج موئنث آنیما و یک نیم زوج مذکر آنیم ( وس ) آفریده نشده اند بلکه از پنج نیمه موئنث و پنج نیمه مذکر یعنی نفوس دهگانه.
دو واژه دیگر یونانی که در اصل و ریشه فارسی می باشند در ارتباط تنگاتنگ با این دو واژه Anima و Animus قرار دارند و در ارتباط با هم باید تفسیر و تعریف و معنا گردند. آن دو واژه عبارت اند از :
Phenomen و Noumen با تلفظ های فِنومِن و نومِن. حالت مفرد این واژه ها به شکل زیر می باشند: فَنومَن و نومَن. واژه اول در زبان فارسی قدیمی یعنی قبل از سرودن گات ها توسط زرتشت و قبل از پیدایش زبان و خط اوستایی به معنای منِ هنری یا تجربی و یا منِ به ظهور و پیدایش رسیده و پدیدار گشته بوده و واژه دوم به شکل مفرد به معنای نُه من و به شکل جمع به معنای نُه من ها بوده است و اشاره داشته است به نفوس نُه گانه به ظهور و پیدایش نرسیده و پدیدار نگشته و غیر تجربی. واژه یونانی دیگر Nous با تلفظ نوس می باشد که فلاسفه یونان گاهی آنرا با عقل و گاهی با روان و پلوتین و پورفوری نوافلاطونی و نوارسطویی روح و هوش و آگاهی و حتا زندگی را به معنای آن افزوده اند. پسوند s در این واژه نشانه یا علامت جمع می باشد و پیشوند Nou با تلفظ نو چیز دیگری نمی باشد غیر از عدد نُه . اقوام ماد عدد نُه را نو تلفظ می کرده اند. همین واژه Nou همان پیشوندی می باشد که با پسوند men ( من ها ) بصورت پیوسته در قالب Noumen در آمده است. در زبان فارسی قدیمی قبل از پیدایش زرتشت یک واژه یافت می شود که با واژه هایی که در بالا از نو تعریف و معنی گردیند، در ارتباط مستقیم قرار دارد. زرتشت و شاگردان وی و پیروان بعدی وی تاکنون با تلفظ ریشه ای و معنای اصلی نهفته در پشت پرده ظاهری این واژه آگاه نبوده و نشده اند و پژوهش گران و محققین غربی هم به دلیل نادانی و نا آگاهی آنرا اشتباها به ازدواج با محارم ترجمه و تفسیر و معنا نموده اند. این واژه، خویدوده می باشد که خطاب به تک تک افراد انسانی به معنای 《 خود تو ده تایی 》 بوده و می باشد.
برای به شهود رساندن تصویری محتوای غریزه جنسی انسان میتوان از پنج دایره یا کره تو در تو استفاده کرد؛ یکی برای مردان و دیگری برای زنان.
الف - برای زنان از دایره بیرونی به سمت دوایر درونی:
زن • مرد • دو زن خودی • دو مرد خودی • یک زن و یک مرد خودی.
ب - برای مردان از دایره بیرونی به سمت دوایر درونی:
مرد• زن • دو مرد خودی • دو زن خودی • یک مرد و یک زن خودی .
برای بیان نمودن و یا شهود تصویری منظومه خورشیدی - انسانی باید از هفت دایره یا کره تو در تو استفاده شود و واژه خویشتن نقش خورشید مرکزی را بازی کند. پنج تا از دوایر یا کره های درونی روحی و روانی باشند با بذر قابل رشد مادی و دایره یا کره بیرونی یا ظاهری و دایره یا کره زیر آن مادی باشند با بذرهای قابل رشد روحی و روانی. روی مدار سه دایره یا سه کره مرکزی به ترتیب زوج های خودی بنیادی به شکل دو قلو های خویش ترسیم شوند و روی چهار مدار بیرونی نیم زوج های چهارگانه به شکل انفرادی و یک در میان.
تا یادم نرفته در پایان کلام کودکانه امروز خویش به پیام هفت سین هم اشاره کنم که در ارتباط تنگاتنگ با واژه ها یا مقولات یا مفاهیم یا الفاظ و یا کلمات بالا قابل تفسیر و معنا می باشد، یعنی سامان ها یا نظم های هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی زیر سقف آسمان ها و روی زمین های هفتگانه.
داروین طوریکه میدانیم با ارائه تئوری تکاملی و اصل انواع بطور غیر مستقیم و پنهانی و از راه دور بر سر مزار افسانه دینی آدم و حوا حضور یافته و فاتحه آن داستان را خوانده است. لذا شاید مفید و ثمر بخش باشد که ما هم بطور غیر مستقیم و پنهانی و از راه دور و از طریق احساس و فکر و خیال بر سر هردو مزار افسانه های دینی یعنی آدم و حوا و آفرینش شش روزه جهان حضور یابیم و برای تسلی خاطر و آمرزش روح و روان و جان و نفس مجرد سرایندگان این دو داستان افسانه ای چند فاتحه درست و حسابی بخوانیم.

آنیما و آنیموس به عنوان همان یین و یانگ شناخته میشوند که همان نیروی تعادل و توازن را دارند.
آنیما=زنانگی و آنیموس=مردانگی

بپرس