انیسان

لغت نامه دهخدا

انیسان. [ اَ ] ( اِ ) تمسخر. استهزاء. مسخرگی. بذله. || دروغ. ( ناظم الاطباء ). کذب و دروغ. ( برهان ). سخن دروغ و کذب. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). || افسانه و حکایت دروغ. ( ناظم الاطباء ). بیهوده. || خلاف. ( برهان ). مخالفت و ضدیت. ( ناظم الاطباء ) ( از صحاح الفرس ) ( برهان ) ( از فرهنگ اسدی ):
من آنگاه سوگند انیسان خورم
کزین شهر من رخت برتر برم.
بوشکور.
نه در جودش بود هرگز تدفق
نه در قولش بود هرگز انیسان.
شمسی فخری.
این کلمه رادر لغت نامه ها به معنی مخالف و مخالفت نوشته اند و مصحف اَنبِسان با بای موحده است نه یاء. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). رجوع به انبسان شود.

فرهنگ فارسی

تمسخر و استهزائ و مسخرگی و بذله . یا دروغ . مخافت و ضدیت . بیهوده . یا خلاف .

فرهنگ معین

(اَ نِ ) (اِ. ) ۱ - افسانه . ۲ - گفتار و سخن بیهوده .

فرهنگ عمید

۱. سخن دروغ.
۲. گفتار بیهوده.
۳. خلاف.

پیشنهاد کاربران

برابرواژگان چند دانش واژه ( اصطلاح ) در هستی شناسی ( آنتولوژی ) و شناخت شناسی ( اپیستومولوژی ) :
برابری: تقابل. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
ناساز و ناسازی: مُنافی و مُنافات.
انیسان و انیسانی: مُخالف و تخالُف. ( از لغت فرس اسدی یافته ام )
...
[مشاهده متن کامل]

دارندگی و نادارندگی: مَلَکه و عدم مَلَکه. ( پیشنهاد میرشمس الدین ادیب سلطانی )
پادینه و پادینگی: نقیض و تناقض. ( پادینه: پاد ین ه. پیشنهاد میرجلال الدین کزازی است )
آخشیگ و آخشیگی: ضدّ و تضادّ. ( از دانشنامه ی علایی یافته ام )
بازبسته و بازبستگی: مُضاف و تضایف. ( از نوشته های ناصر خسرو یافته ام )
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد. . .

بپرس