انگیش. [ ] ( اِ ) ظاهراً به معنی انگشت است. ( یادداشت مؤلف ) : گر ز حسد قاصدی [حاسدی ؟] به وهم بخواهدتا بنهد بر کمال تو سر انگیش محو شود در جهان چون نقش مخیل هرچه تصور کند خیال بداندیش.سیف اسفرنگی ( از یادداشت مؤلف ).