انگیزاندن


معنی انگلیسی:
cause, drive, elicit, excite, fire, foster, impel, invite, kindle, motivate, motive, operate, pique, prod, prompt, provoke, quicken, spur, stimulate, stir, tempt, trigger, wake, hype

لغت نامه دهخدا

انگیزاندن. [ اَ دَ ] ( مص ) انگیزانیدن. متعدی انگیختن است. رجوع به انگیزانیدن و انگیختن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) (انگیزانید انگیزاند خواهد انگیزانید بینگیزان انگیزاننده انگیزانیده )

فرهنگ عمید

۱. از جای جنباندن.
۲. به هیجان آوردن، شورانیدن.
۳. [قدیمی] برانگیختن.

پیشنهاد کاربران

بپرس