لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
در تداول کاویدن بانگشتان و رفتن چیزی به انگشت سودن پیوسته انگشتان بدو .
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
انگولک کردن: [عامیانه، کنایه ] سر به سر گذاشتن، با انگشت به چیزی ور رفتن، انگشت رساندن
همیشه معنای بد ندارد وقتی توی عرف میگن فلانی انگولک گر هست یا دیگران رو انگولک میکنه یعنی اینکه موذی هست و توی کار دیگران دخالت میکنه.