انگم

/~angom/

مترادف انگم: رزین، سقز، صمغ

معنی انگلیسی:
glue, gum, resin, (charry - tree) gum

لغت نامه دهخدا

انگم. [ اَ گ ُ ]( اِ ) صمغ. شَلَم. صمغ درگیلاس ، آلبالو، آلو، زردآلو، گوجه و میوه های دیگر. ( یادداشت مؤلف ). صمغ و ماده چسبنده لزجی که از درختان مخصوصاً درختان آلو و آلوچه و گوجه خارج می شود ودر برابر هوا انجماد می یابد. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

انگوم: زنج، ا دو، صمغ درخت، ماده چسبناک که ازتنه وشاخه برخی درختان میوه داربیرون می آیدوسفت می شود
( اسم ) صمغ و ماد. چسبند. لزجی که از درختان مخصوصا درختان آلو و آلوچه و گوجه خارج میشود و در برابر هوا انجماد می یابد .

فرهنگ عمید

مادۀ چسبناک که از تنه و شاخۀ برخی درختان میوه دار بیرون می آید و سفت می شود، صمغ درخت زنج، ازدو.

فرهنگستان زبان و ادب

{resin} [زیست شناسی- علوم گیاهی] دسته ای از ترکیبات اسیدی و چسبناک که بسیاری از درختان و درختچه ها به ویژه مخروطیان از خود ترشح می کنند متـ . رزین

گویش مازنی

/angem/ ساس

جدول کلمات

صمغ درخت, زنج

مترادف ها

gum (اسم)
چسب، صمغ، لثه دندان، انگم، قی چشم، درخت صمغ

فارسی به عربی

لثة

پیشنهاد کاربران

زنج
ژَد žad، ژَی/ژه، انگَم /انجَم/انگو/ هنگو/هنگف ، بربیم، انگم ژد= اَنگُژه angože ، جَتَر jatar /کتره/کتیرا ( اوستایی: جَتَرَ jatara ) ، کتیرگ / بریژنه /زیدی/زودو، جیر، پووک، گوم ( در پشتو و کرمانجی ) نامهای پارسی شیره گیاهان است که پس از ماندن سخت شود.
...
[مشاهده متن کامل]

دستکم بیش از ده نام آنگاه نمیدانم چرا واژه عربی ؟. صمغ اگرچه دربرخی نوشته های پارسی امده بود پس از رسانه های تهران در زبان مردم امد
ژد کاج را نیز راتیانگ/راتیانه/راتیانج گویند
انغوزه ژد انگدان = انگم دان است
گمانم نامهای انجیر/انگیر/انگور ( انجیر شیره دارد و از انگور شیره گیرند ) انگدان ( انگم دان ) و هنگوین/انگبین نیز از یک ریشه اند
گمانم رزین ( Resin ) با ریزش/ بیرژنه birezhna / - ریزه/ریج و رس/ریس =شیره ز یک واژ باشد
-
لاستیک را هم جیر گویند گمانم چون ژد درخت بود و ژد را جیر گویند

بپرس