پشم است و می نمایدت انگلیون
شکر نماید او بتوشبیارش.
ناصرخسرو.
کشد بساط چمن ازبرای مجلس شاه بهر بهاری فرّاش باغ انگلیون.
شمس فخری ( از فرهنگ سروری ).
|| در کشف المحجوب گوید که یونانیان هرچیز بسیار خوب و عجیب را انگلیون گویند و در بیمارستان روم چیزی ساخته اند بر مثال رودی عجیب و در هفته دو روز بیماران دارالشفا را به آنجا برند آن رود را نوازند تا بیماران بشنیدن آن قوت گیرند و آنرا انگلیون گویند و ظاهراً ارغنون باشد و آن سازی است بزرگ و معروف. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || بوقلمون را نیز گویند و آن نوعی از چلپاسه است. ( برهان قاطع ). و رجوع به ماده بعد شود.انگلیون. [ اَ گ َ ] ( اِخ ) نام کتاب نصاری. انجیل عیسی. ( از برهان قاطع ). کتاب ترسایان. ( صحاح الفرس ) :
معجزات و حکمت عیسی بانگلیون در است
او بنوک کلک در سطری ده انگلیون کند.
قطران.
تا دم عیسی چلیپا گرشد اکنون بلبلان بهر انگلیون سراییدن بترسایی شدند.
سنایی ( از فرهنگ سروری ).
صد هزاران مرد ترسا سوی اواندک اندک جمع شد در کوی او
او بیان می کرد با ایشان براز
سرانگلیون و زنار و نماز.
مولوی.
|| نام کتاب از مانویان که ظاهراً باید همان «انجیل حی » باشد که آن را از مانی دانند. ( فرهنگ فارسی معین ، اعلام ). گویند این لغت هرجا که باعیسی و صلیب و چلیپا مذکور می گردد مراد از آن انجیل است و جایی که با نقش و نگار و گل و لاله گفته میشودغرض از آن کتاب مانی نقاش باشد. ( برهان قاطع ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) : به طغرا برکشد صورت بسان نقش چینستان
بدفتر برکشد جدول بسان صحف انگلیون.
امیرمعزی ( از انجمن آرا ).
ز نقشهای بدیع و ز شکلهای عجیب صحیفهای فلک شدچو صحف انگلیون.
رشید وطواط ( از انجمن آرا ).
بدانست که این صحف انگلیون که به اعشار کواکب ملون است و این سراپرده بوقلمون که به انوار ثواقب مزین بی رافعی حکیم و صانعی قدیم صورت پذیر نیست. ( ترجمه تاریخ یمینی چ جعفر شعار ص 1 ). و رجوع به انجیل و ارتنگ و مانی شود.