صورتگر چین از حسد صورت خوبش
هم خامه شکسته ست و هم انگشت گزیده است.
امیر معزی.
عقل هم انگشت خود رامی گزدزانکه جان اینجاست بیجان میروم.
مولوی ( از انجمن آرا ).
در خواب گزیده لب شیرین گل اندام از خواب نباشد مگر انگشت گزیده.
سعدی.
بزیر تیغ تو از شرم ناشکیبایی چو شمع میگزم انگشت زینهارخجل.
سعدی ( از آنندراج ).