انگشت شمار

/~angoStSomAr/

مترادف انگشت شمار: اندک، قلیل، کم، معدود

متضاد انگشت شمار: بسیار، کثیر

معنی انگلیسی:
few, narrow, to be counted on ones fingers

لغت نامه دهخدا

انگشت شمار. [ اَ گ ُ ش ُ ]( ن مف مرکب ) معدود. بعدد انامل. محدود. قلیل العده : عده انگشت شمار. عده قلیل. ( از یادداشتهای مؤلف ).

فرهنگ فارسی

(صفت اسم ) اندک کم قلیل معدود مقابل بسیار .

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] کم، اندک، معدود.
۲. آنچه تعدادش از عدد انگشتان دست بیشتر نباشد.

پیشنهاد کاربران

بپرس