انگزه

لغت نامه دهخدا

انگزه. [ اَ گ ُ زَ / زِ ] ( اِ ) حلتیت. حلتیث. حلتیت المنتن. انقوزه. و آن شیره ساق گلپر باشد که چون افیون از خشخاش به تیغ زدن حاصل کنند. ( یادداشت مؤلف ). خیل. ( منتهی الارب ) :
بوی اخلاص و نفاق و بیمزه
هست ظاهر همچو عود و انگزه.
مولوی ( مثنوی ).

فرهنگ فارسی

حلتیت ٠ حلیت و آن شیره ساق گلپر باشد که چون افیون از خشخاش به تیغ زدن حاصل کنند ٠ خیل ٠

پیشنهاد کاربران

گیاه داروئی بنام انگزه که بنده فقط میدانم که برای معده انگلهای داخل معده وروده مفیدبوده بلافاصله انگلهارامیکشدومعده راتمیزمیکندقاتل انگلهاانگزه

بپرس