انگز

لغت نامه دهخدا

انگز. [ اَ گ ُ ] ( اِ ) بیلی که با آن زمین را هموار سازند. ( از برهان قاطع ) ( از هفت قلزم ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). غلیج. و رجوع به انگژ و انگزک و انگژک و غلیج شود.

انگز. [ اَ گ ُ ]( اِخ ) دهی است از بخش ویسیان شهرستان خرم آباد با 200 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات ، حبوب ، لبنیات و پشم است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

انگز. [ اَ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان با 320 تن سکنه. آب آن از زه آب رودخانه محلی و محصول آن غلات ، حبوب و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

گویش مازنی

/angez/ تحریک و خارش بدن - وسوسه ۳درد مفاصل

پیشنهاد کاربران

بپرس