لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) قصه، افسانه.
۳. (اسم ) [قدیمی] علم ریاضی، ریاضیات.
پیشنهاد کاربران
منبع. فرهنگ عمید
از انگاردن می آید ، تخیل. خیال. وهم ( انگارشی یعنی تخیلی و خیالی )
اِنگارش، اِنگاری، که با کسره هستند با اَنگارش که با فتحه است فرق دارد اقای علی باقری عزیر
انگارش[اصطلاح ادبی ]:انگارش در اصطلاح نقد ادبی، واقعی پنداشتن جریان داستان از سوی خواننده و تماشاگر است. در این حالت، خواننده یا تماشاگر چنان تحت تأثیر دنیای داستان قرار می گیرد که با وجود علم به فرضی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
بودن رویدادها، خود را در تجربیات حسی و عاطفی داستان سهیم می یابد و بر این توهم که گویی همه چیز برای خودش رخ می دهد، گردن می نهد.