اِنکیدو در شعرهای سومری بازمانده ( مانند قهرمان در نبرد ) خدمتکار بیلگمس ( سومری گیلگمش ) است. [ ۲] در حماسه گیلگمش مردی وحشی است که خدایان او را خلق می کنند تا مردم شهر از ستمگری های گیلگمش رهایی یابند. انکیدو همتای گیلگمش است، با این تفاوت که از دویدن و نوشیدن از رود با غزال ها به مرور، با کمک روسپی مقدسی به نام شمهات، به انسانی متمدن تبدیل می شود. انکیدو پس از ورود به شهر، با گیلگمش رو در رو می شود، قدرتشان یکسان است و به جای دشمنی، دو رفیقِ همراه می شوند. ماجراهای مختلف، از جمله کشتن هومبابا و نرگاو آسمان، از سر می گذرانند؛ گرفتار خشم ایشتار و سپس عذاب خدایان می شوند. انکیدو می میرد و گیلگمش، او را بر دستان خود نگاه می دارد تا آن زمان که بدنش را کرم فرا گیرد. گیلگمش درمی یابد که انکیدو دیگر بازنمی گردد و در جستجوی جاودانگی به انتهای جهان ( جزیره اوتنپیشتی دورافتاده ) در آنسوی آبهای مرگ می رود. [ ۳] در لوح XII حماسه، گیلگمش و شبح انکیدو در جهان زیرین دیداری کوتاه با هم دارند. [ ۴] [ ۵]
شمهات باز کرد پارچه پایین تنه اش را، وی آشکار کرد جنسیتش را و او پذیرا شد فریبندگی اش را. وی پس نرفت، وی پذیرا شد بویش را: وی گسترد رَختش را و او بر وی خوابید.
وی برای مرد کرد همان که زنی کند، شهوتش نوازش کرد و در آغوشش گرفت. شش روز و هفت شب، انکیدو سیخ کرده بود و آمیزش کرد با شمهات. [ ۶]
گیلگمش پادشاه شهر باستانی اوروک است؛ ستمگری های او مردم شهر را به ستوه آورده است. خدایان به شکایتهای مردم اوروک گوش می دهند و مردی وحشی ( انکیدو ) را فرو می فرستند که در همه چیز تصویری از گیلگمش است. تنها تفاوت آن دو در این است که گیلگمش مردی شهری و انکیدو مردی از حیات وحش است. آمدن انکیدو به شهر برای دیدار با گیلگمش و کنترل کردن نیروهای فرا بشری وی، در طی چند مرحله انجام می شود. این رویدادها شامل اغوای انکیدو توسط یک روسپی، تبدیل شدن از یک حیوان به یک انسان؛ اجتماعی شدن انکیدو در منزل شبان که در آنجا نخست خوردن و آشامیدن مانند یک انسان و لباس پوشیدن می آموزد؛ و در نهایت اجتماعی شدن انکیدو در خود شهر. انکیدو مصمم است به گیلگمش درسی بدهد تا او از ستمگری اش دست بردارد. انکیدو به شهر می رسد و با گیلگمش می جنگد، هیچ کدام نمی تواند دیگری را مغلوب کند. دوست صمیمی می شوند و باقی می مانند. [ ۷]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفشمهات باز کرد پارچه پایین تنه اش را، وی آشکار کرد جنسیتش را و او پذیرا شد فریبندگی اش را. وی پس نرفت، وی پذیرا شد بویش را: وی گسترد رَختش را و او بر وی خوابید.
وی برای مرد کرد همان که زنی کند، شهوتش نوازش کرد و در آغوشش گرفت. شش روز و هفت شب، انکیدو سیخ کرده بود و آمیزش کرد با شمهات. [ ۶]
گیلگمش پادشاه شهر باستانی اوروک است؛ ستمگری های او مردم شهر را به ستوه آورده است. خدایان به شکایتهای مردم اوروک گوش می دهند و مردی وحشی ( انکیدو ) را فرو می فرستند که در همه چیز تصویری از گیلگمش است. تنها تفاوت آن دو در این است که گیلگمش مردی شهری و انکیدو مردی از حیات وحش است. آمدن انکیدو به شهر برای دیدار با گیلگمش و کنترل کردن نیروهای فرا بشری وی، در طی چند مرحله انجام می شود. این رویدادها شامل اغوای انکیدو توسط یک روسپی، تبدیل شدن از یک حیوان به یک انسان؛ اجتماعی شدن انکیدو در منزل شبان که در آنجا نخست خوردن و آشامیدن مانند یک انسان و لباس پوشیدن می آموزد؛ و در نهایت اجتماعی شدن انکیدو در خود شهر. انکیدو مصمم است به گیلگمش درسی بدهد تا او از ستمگری اش دست بردارد. انکیدو به شهر می رسد و با گیلگمش می جنگد، هیچ کدام نمی تواند دیگری را مغلوب کند. دوست صمیمی می شوند و باقی می مانند. [ ۷]
wiki: انکیدو