انکراس. [ اِ ک ِ ] ( ع مص ) بر روی درافتادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). انکباب. ( از اقرب الموارد ). || بر روی درآمدن در چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). با روی داخل شدن در چیزی. ( از اقرب الموارد ). درآمدن در چیزی. ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
بر روی در افتادن . انکباب یا بروی در آمدن در چیزی . با روی داخل شدن در چیزی .