انچه

/~AnCe/

معنی انگلیسی:
aught, what, that which, so far as

لغت نامه دهخدا

( آنچه ) آنچه. [ چ ِ ] ( ضمیر + حرف ربط ) آن چیز که. هر چیز که. هرچه. هرچه را که. تمام چیزها که. آن چیز را که. هر چیز که از :
رو بخور و هم بده که گشت پشیمان
هرکه نخورد و نداد از آنچه بیلفخت.
رودکی.
جدا کرد گاو و خر و گوسفند
بورز آورید آنچه بد سودمند.
فردوسی.
بدیشان بگفت آنچه بایست گفت
همان نیز با مریم اندر نهفت.
فردوسی.
بگنج اندرون آنچه بد نامدار
گزیدند زربفت چینی هزار.
فردوسی.
ورا سام یل گفت برگرد و رو
بگو آنچه دیدی بمهراب گَو.
فردوسی.
بدو گفت رو آنچه داری بیار
خورش نیز با بَرْسَم آید بکار.
فردوسی.
بگفت آنچه بشنید از آن مهتران
بدان نامداران و گندآوران.
فردوسی.
ز شطرنج بازی و از رنج رای
بگفت آنچه آمد همه رهنمای.
فردوسی.
همی تاخت تا پیش خاقان رسید
یکایک بگفت آنچه دید و شنید.
فردوسی.
آنچه بودم بخانه خم و کنور
وآنچه از گونه گون قماش و خنور.
طیان.
آنچه خواهی که نَدْرَویش مکار
وآنچه خواهی که نشنویش مگوی.
ناصرخسرو.
شنیدم آنچه بیان کردی لیکن بعقل خود رجوع کن. ( کلیله و دمنه ). شاخ رَز...بر آنچه نزدیکتر باشد درآویزد. ( کلیله و دمنه ). آنچه در دهن داشت بباد داد. ( کلیله و دمنه ). و اجتهاد تو در کارها و رأی آنچه در امکان آید علماء و اشراف مملکت را نیز معلوم گردد. ( کلیله و دمنه ).
روی تو دارد ز حسن آنچه پری آن نداشت
حسن تو دارد ز ملک آن که سلیمان نداشت.
خاقانی.
آنچه آبست است شب جز آن نزاد
حیله ها و مکرها باد است باد.
مولوی.
آنچه گندم کاشتندش آنچه جو
چشم او آنجاست روز و شب گرو.
مولوی.
آنچه آن خر دید از رنج و عذاب
مرغ خاکی بیند اندر سیل آب.
مولوی.
آتش سوزان نکند با سپند
آنچه کند دود دل مستمند.
سعدی.
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.
؟

فرهنگ فارسی

( آنچه ) ( اسم ) آن چیز که هر چیز که هر چه که هم. چیزها که .
(اسم اشاره آن چیز، آن چیزکه، هرچه، هرچیزکه

فرهنگ عمید

( آنچه ) آن چیز، آن چیز که، هرچه، هرچه که، هرچیز که.

مترادف ها

what (ضمير)
کدام، چه، چقدر، چه نوع، حرف ربط، هر چه، چه اندازه، انچه، چه مقدار

whatever (ضمير)
هر چه، انچه، هر انچه

فارسی به عربی

ما , مهما

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی آنچه از ریشه ی دو واژه ی آن و چه فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

انچهانچهانچهانچهانچهانچه
حشو در خطاهای زبانی؛ آنچه که. . .
به گفته سمیعی گیلانی، یکی از رایج ترین خطاهای زبانی، آوردن که پس از کلمه آنچه است. این امر در متون معتبر فارسی دیده نمی شود و خطایی است که سبب حشو قبیح در متن می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

آنچه [که] مردم به عنوان یک راز، پنهان نگه می دارند، عمومی ترین، عادی ترین و غالب ترین چیز است.
در مثال بالا به کلمه ای که در قلاب آورده شده دقت کنید. می توان آنها را حذف کرد، بدون اینکه به معنا خللی وارد شود. ( هویت، میلان کوندرا )
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. در این جا، برای این که به یاد داشته باشیم که\ آنچه که/ نداریم فرض کنید در حین گفت و گو ها، خریدار به فروشنده می گوید: آن چک، فلان. در این حال، فروشنده که قبلاً قید کرده بود تا چک ها را دریافت نکنم معامله صورت نخواهد گرفت یادآور می شود که آن چک اشتباه است و این چک یا همین چک هایی که الان تحویل می دهی درست است.

آنچه/ هر آنچه/ هر چه: آوردن هر پیش از آنچه، حشو قبیح ( افزوده ی نابجا ) است؛ ولی با چه، نه. ننویسیم: هر آنچه توانست، انجام داد. بنویسیم: آنچه توانست، انجام داد. یا هر چه توانست، انجام داد. ( از کتاب غلط ننویسیم ابوالحسن نجفی )
اختصاص را می رساند مثلا آنچه که من دوست دارم قرمه سبزی است

بپرس