بیاورد جاماسب آنچ او بخواست
بپوشید و آنگاه برپای خاست.
فردوسی.
هرآنچ آفریده ست جفت آفریدگشاده ز راز نهفت آفرید.
فردوسی.
وآنچ او خَلَق شود چه بود؟ مُحْدَث هر عاجز این بداند و نادانی.
ناصرخسرو.
غافل کی بود خداوند از آنچ رفت در این سبز و بلند آسیاش.
ناصرخسرو.
توانائی و آفرینش تراست همی سازی آن کز تو آنت سزاست
تو آنچ از پیمبر رسیدت بگوش
بفرمان بجای آر و آن را بکوش.
اسدی.