انوری

/~anvari/

معنی انگلیسی:
anvari, masculine proper name, a persian poet

لغت نامه دهخدا

انوری. [ اَ وَ ] ( اِخ ) علی بن محمدبن اسحاق ابیوردی ملقب به اوحدالدین. از شاعران نامی است. در نام وی و نام پدرش اختلاف است. محمد عوفی در تذکره لباب الالباب نام پسر و پدر هردو را محمد دانسته و هدایت صاحب مجمع الفصحاء نام خودش را علی و نام پدرش را اسحاق گفته است و ظاهراً گفته هردو خالی از اشتباه نیست و صحیح آنکه نام خودش علی و نام پدرش محمد و نام جدش اسحاق میباشد. در لقب وی به اوحدالدین اختلافی نیست. انوری از مردم ابیورد ( شهرکی از شهرهای خراسان بین نساء و سرخس ) است. وی در دوران کودکی به اکتساب علوم متداوله زمان پرداخت و در بیشتر علوم ، خاصه حکمت و ریاضی و نجوم مایه کافی اندوخت. پدرش محمد در همان اوایل عمر وی درگذشت و انوری با آنکه در آن وقت بهره وافی از دانشهای آن زمان بدست آورده و بر اقران خویش فائق بود، چون مردی عشرت طلب بود میراث و مال فراوانی که از پدر بوی رسیده بود در اندک زمانی در راه عیش و نوش و میگساری صرف کرد و مفلس و بی چیز گردید و ناچار شد که برای تهیه وسایل زندگی بشاعری بپردازد و از روی ضرورت بمدح این و آن مشغول گشت. بنابراین ظاهر است که حکیم از همان آغاز جوانی بشاعری پرداخته است ولی دولتشاه سمرقندی و به تبع او عده دیگری از تذکره نویسان ابتدای شاعری حکیم را بدینگونه ذکر کرده اند که انوری در مدرسه منصوریه طوس تحصیل میکرد و چنانکه معهود بوده و هست در اوقات تحصیل در نهایت عسرت و مسکنت به سر میبردو مخارج روزانه خویش را با سختی تمام فراهم میکرد.در همان اوقات موقعی که موکب سنجری در رادکان نزول کرده بود روزی انوری بر در مدرسه نشسته بود مشاهده کردمرد محتشمی با غلامان بسیار از آنجا میگذرد. پرسید این مرد کیست گفتند شاعر سلطان است. انوری با خویش گفت عجبا شیوه شاعری با این پستی و این شخص چنین محتشم و پایه علم بدین بلندی و من چنین فقیر و مفلوک. از دیدن آن حال بر آن شد که او هم برای امرار معاش بشاعری پردازد در همان شب قصیده ای که بدین مطلع است :
گر دل و دست بحر و کان باشد
دل و دست خدایگان باشد.
بنظم آورد و صبح روز دیگر برای عرض قصیده متوجه اردوی سلطان سنجر گشت و آن را بعرض رسانید. سلطان از شنیدن آن قصیده بسیار خوشش آمد و او را از زمره ملازمان درگاه ساخت و برای او مشاهره و جامگی مقرر فرمود و او در ملازمت سلطان به مرو رفت. حکیم انوری پس از آنکه بخدمت سلطان پیوست مدت زمانی ملازم موکب سنجری بود و در سفر و حضر در خدمت سلطان به سر میبرد. از گفته دولتشاه چنین برمی آید که انوری تا وقتی بدربار سنجری بار یافت شعری نگفته و این قصیده اولین قصیده و نخستین شعر اوست که سروده ولی از این دو بیت که در همان قصیده آمده :بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

اوحد الدین محمد ابن محمد حجه الحق شاعر و دانشمند ایرانی قرن ششم ه. ( قرن دوازدهم م . ) تحصیلات وی در علوم ادبی و عقلی زمان خاصه حکمت و ریاضیات و نجوم بود و او پیرو و مدافع ابن سینا بوده است . زنگانی وی در عهد سنجر به مداحی آن پادشاه و پس از مرگ او و استیلای غزان بر خراسان در ستایش امرا و سفر در بلاد مختلف گذشته . از میان سالهایی که برای وفاتش نوشته اند سال ۵۸۳ه. ق . / ۱۱۸۷ م . را اقرب بصحت دانسته اند . انوری طبعی قوی و در بیان معانی دقیق و مشکل در طی کلام روان مهارت داشت . اصطلاحات علمی در سخن او بسیار است . انوری در قصیده و غزل هر دو مهارت خود را نشان داده . دیوان او مکرر بطبع رسیده است .
علی بن محمد بن اسحاق ابیوردی ملق به اوحد الدین از شاعران نامی است ٠ در نام وی و نام پدرش اختلاف است ٠

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] اوحدالدین محمد ابن محمد (یا ابن اسحاق) شاعر و دانشمند ایرانی قرن ششم هجری است. وی از بسیاری از معلومات متداول زمان خود از قبیل منطق، موسیقی، ریاضی و نجوم بهره داشت.
ابتدا مداح سلطان سنجر بود و پس از مرگ او و استیلای ترکان غز بر خراسان به ستایش امرا و سفرای بلاد مختلف مشغول شد، ولی در اواخر عمر زهد پیشه کرد و از ملازمت سلاطین کناره گرفت. در تاریخ وفات او بین مورخان اختلاف است ولی به احتمال قوی حدود سال ۵۸۳ هجری قمری درگذشته است.

دانشنامه عمومی

آنوری. آنوری یک شهرداری است که در ایالت آمازوناس ( برزیل ) ، برزیل واقع شده است. جمعیت این شهر در سال ۲۰۱۶ ، ۱۹٬۷۴۹ بوده و مساحت کل آن ۵٬۷۹۵٬۲۸۳ کیلومتر مربع است.
عکس آنوریعکس آنوریعکس آنوری

آنوری (کلمبیا). آنوری ( انگلیسی: Anorí ) نام شهری در کشور کلمبیا است.
عکس آنوری (کلمبیا)عکس آنوری (کلمبیا)عکس آنوری (کلمبیا)عکس آنوری (کلمبیا)عکس آنوری (کلمبیا)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

یوسف انوری
زیباترین قصیده انوری، قصیده ای است که در مدح بلخ و تبرئه خود از اتهام هجو بلخ و نجات جان خود سروده است:
ای مسلمانان فغان از دور چرخ چنبری
وز نفاق تیر و قصد ماه و کید مشتری
*
خیر خیرم کرد صاحب تهمت اندر هجو بلخ
تا همی گویند کافر نعمت آمد انوری
خللدالل
انوری به احتمال زیاد آن وری می باشد، به معنای آنسوی جهان و واقعیت عینی، یعنی استعلایی. آبی وردی به متفکری اطلاق می شود که در اقیانوس معانی در حال شنا کردن و قواصی و سیرو سلوک باشد و دُر های معانی را صید
...
[مشاهده متن کامل]
نماید و آن وری در آنسوی واقعیت و جاری بودن تغییر و تحولات جهان فانی و گذر زمان به بصیرت ثوابت و حقایق استعلایی در جهان باقی مشغول باشد.

انوری :
در جهانی و از جهان پیشی
همچو معنی که در بیان باشد
از این حقیر :
به تنهایی نگنجند این و آن اندر یک جهان
بیشمار جهان ها بباید که گنجانند اورا در میان
به احتمال زیاد واژه ابیوردی در ریشه آبی وردی بوده باشد.

خیلی پر نور یا نورانیت

بپرس