گرفتم اینکه رهم بسته اند از سر کویت
چه میکنند که دارد دلم نهان بتو راهی.
دلا چندی رهایی جو پس آنگه شو گرفتارش
که چندی عزتی دارند پیشش نوگرفتاران.
چو خواهد مدعی احوال آن سیمین بدن پرسد
ز غیرت تا کند خون در دلم آید ز من پرسد
غرور حسن اگرچه ماه کنعان است نگذارد
که یکره شرح حال ساکن بیت الحزن پرسد.
( از مجمعالفصحاء ج 1 ص 10 ).