انهمار

لغت نامه دهخدا

انهمار. [ اِ هَِ ] ( ع مص ) ریزان شدن آب. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || ریخته شدن آب و اشک و روان گردیدن آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ریخته شدن. شکسته شدن. ( منتهی الارب ). ریخته شدن و شکسته و ویران شدن. || فروافتادن برگ درخت وقت زدن عصا. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(اِ هِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - ریخته شدن آب یا باران . ۲ - ویران شدن ، فرو ریختن .

فرهنگ عمید

۱. شکسته شدن.
۲. ویران شدن.
۳. فروریختن.
۴. ریخته شدن آب یا باران.
۵. روان گردیدن اشک.

پیشنهاد کاربران

سبب انهمار الدموع عند تقطیع البصل:دلیل سرازیر شدن اشک هنگام بریدن پیاز

بپرس