انهمار. [ اِ هَِ ] ( ع مص ) ریزان شدن آب. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || ریخته شدن آب و اشک و روان گردیدن آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ریخته شدن. شکسته شدن. ( منتهی الارب ). ریخته شدن و شکسته و ویران شدن. || فروافتادن برگ درخت وقت زدن عصا. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).