انهضام

لغت نامه دهخدا

انهضام. [ اِ هَِ ] ( ع مص ) گواریدن و گوارد شدن. ( منتهی الارب ). گوارا شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). طعام سریعالانهضام ، طعام زودگوارا در برابر بطی الانهضام. ( آنندراج ). طعام زودگذرنده و گوارا. ( ناظم الاطباء ). گوارنده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). گواریده شدن. ( المصادر زوزنی ). || رانده شدن و شکسته شدن. ( ناظم الاطباء ): هضم الشی فانهضم ؛ ای دفعه عن موضعه و کسره. ( ناظم الاطباء ). || انضمام. انهضم الشی ٔ؛ انضم. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

هضم شدن غذا ، گوارش
( مصدر ) گوارده شدن (غذا ) بگوارده شدن (غذا ) بگوارد رفتن گوارنده شدن هضم شدن .

فرهنگ معین

(اِ هِ ) [ ع . ] (مص ل . ) هضم شدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس