انقی

لغت نامه دهخدا

انقی. [ اَ قا ] ( ع ص ) رجل انقی ؛ مرد باریک بینی . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دقیق القصب. ( از اقرب الموارد ). آنکه استخوان قصب باریک دارد. ( یادداشت مؤلف ). || ( ن تف ) نفی تر. ( از اقرب الموارد ). پاکیزه تر. پاک تر.
- امثال :
انقی من الدمعة.
انقی من طست العروس .
انقی من لیلة الصدر.
انقی من مرآة العزیبة. ( یادداشت مؤلف ).

پیشنهاد کاربران