جنبش ها یا انقلاب های ۱۸۴۸ در اروپا که به بهار مردم نیز مشهور است، انقلاب ها و شورش هایی بود که در سرتاسر اروپا در سال ۱۸۴۸ رخ داد و از دامنه دارترین و گسترده ترین جنبش های تاریخ اروپا بود. موج این جنبش ها از فرانسه در فوریه آغاز گشت و بی درنگ در سراسر اروپا و بخشی از آمریکای لاتین گسترده شد، و بیش از ۵۰ کشور درگیر آن شدند.
... [مشاهده متن کامل]
از انگیزه های گسترش فزایندهٔ این ناآرامی ها، ناخرسندی همگانی از سردمداران در زمینهٔ کشورداری، خواست مردم برای همکاری بیشتر در گردانندگی کشور، آزادی رسانه های نوشتاری و قحطی شمال اروپا بر اثر سوختگی سیب زمینی بود؛ آفتی که در پی آن، یک میلیون ایرلندی از گرسنگی مردند، دو میلیون آواره شدند و تا یک سده همچنان آمار مردمان آن سرزمین روند کاهنده داشت. همچنین ۴۰ تا ۵۰ هزار تن در بلژیک به ویژه در میان فلاندری های شمال آن و ۴۲ هزار تن نیز در پروس جان باختند. در فرانسه هم گرسنگی نزدیک به ۱۰ هزار تن قربانی گرفت. این رویداد مایهٔ مرگ ومیر گسترده، مهاجرت و ناآرامی های دنباله دار گشت.
هدف بنیادین این شورش ها را نابودی بازماندهٔ ارباب رعیتی در اروپا و همچنین از بین بردن سدهایی می دانند، که جلوی رشد و شکوفایی سرمایه داری را می گرفت. هرچند این شورش ها، شورش هایی بورژوازی بود ولی در زمانی رخ داد که سرمایه داری در اروپا گسترش یافته بود ولی مارکسیسم تازه در آغاز شکل گیری بود. در همین زمان کشمکش های طبقاتی میان طبقه کارگر و بورژوازی به طور روزافزون شدت و توسعه می یافت. این شورش ها سبب شد تا طبقه پرولتاریای کم و بیش آگاه نقش بیش تری پیدا کرده و هم چون یک نیروی سیاسی مستقل در صحنه تاریخ ظاهر شود.
... [مشاهده متن کامل]
از انگیزه های گسترش فزایندهٔ این ناآرامی ها، ناخرسندی همگانی از سردمداران در زمینهٔ کشورداری، خواست مردم برای همکاری بیشتر در گردانندگی کشور، آزادی رسانه های نوشتاری و قحطی شمال اروپا بر اثر سوختگی سیب زمینی بود؛ آفتی که در پی آن، یک میلیون ایرلندی از گرسنگی مردند، دو میلیون آواره شدند و تا یک سده همچنان آمار مردمان آن سرزمین روند کاهنده داشت. همچنین ۴۰ تا ۵۰ هزار تن در بلژیک به ویژه در میان فلاندری های شمال آن و ۴۲ هزار تن نیز در پروس جان باختند. در فرانسه هم گرسنگی نزدیک به ۱۰ هزار تن قربانی گرفت. این رویداد مایهٔ مرگ ومیر گسترده، مهاجرت و ناآرامی های دنباله دار گشت.
هدف بنیادین این شورش ها را نابودی بازماندهٔ ارباب رعیتی در اروپا و همچنین از بین بردن سدهایی می دانند، که جلوی رشد و شکوفایی سرمایه داری را می گرفت. هرچند این شورش ها، شورش هایی بورژوازی بود ولی در زمانی رخ داد که سرمایه داری در اروپا گسترش یافته بود ولی مارکسیسم تازه در آغاز شکل گیری بود. در همین زمان کشمکش های طبقاتی میان طبقه کارگر و بورژوازی به طور روزافزون شدت و توسعه می یافت. این شورش ها سبب شد تا طبقه پرولتاریای کم و بیش آگاه نقش بیش تری پیدا کرده و هم چون یک نیروی سیاسی مستقل در صحنه تاریخ ظاهر شود.