لری بختیاری
سَرواز، اُوِنگَراوُروژ:انقلاب
انقلاب :رستاخیز، انقلاب صنعتی: رستاخیز فناوری.
واژه های فرگشت یا فراگشت، یک دگرش و گشتن آهسته و زمانبر را بازنمایی می کنند، واژه ی واگشت نیز درپایه به چم ( معنی ) برگشت است که چمِ انقلاب را نمی رساند،
لیک واژه ی "دگرگشت"، دارای چمِ دگرش کم وبیش ناگهانی است و می توان از همین واژه به جای واژه ی تازی انقلاب بهره گیری کرد.
... [مشاهده متن کامل]
چند نمونه از کاربرد واژه ی دگرگشت در سروده های سرایندگان:
جهانا چون دگر شد حال و سانت
دگر گشتی چو دیگر شد زمانت
ناصرخسرو.
وَاکنون ز گشت دهر دگر گشتم
گوئی نه آن سرشت و نه آن طینم
ناصرخسرو.
طبع هوا بگشت و دگرگونه شد جهان
حال زمین دگر گشت از گشت آسمان.
مسعودسعد
بر تو تا زنده ام دگر نکنم
گرچه کار جهان دگر گردد.
خاقانی
انقلاب: 1ـ گردش مداری یا بازگشت دوره ای یک جرم آسمانی که در فواصل زمانی معینی از از یک نقطه میگذرد.
2ـ گردش در یک منحنی بسته پیرامون یک محور یا نقطه واقعی یا ساختگی که نقطه بازگشت آن با نقطه آغاز منطبق است.
... [مشاهده متن کامل]
3ـ مجموعه ای از پدیده های طبیعی، تغییرات پی در پی سطح زمین.
4ـ تکامل آراء، جریانات فکری، دانش ها، اکتشافات، و اختراعات منجر به دگرگونی عمیق نظم اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی در زمانی کوتاه.
5ـ جنبش اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برای بهسازی یا تغییر وضع موجود با سرنگونی ناگهانی رژیم سیاسی کشور، بدون احترام به اشکال قانونی موجود که منجر به دگرگونی عمیق نهادها، جامعه و گاه ارزش های اساسی تمدن می شود. ( https://www. cnrtl. fr/definition/revolution )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
آیوست Ayust ( سغدی ) ، اسپیناب espinAb ( سغدی: espinAvi ) .
1. انقلاب عبارت است از طغیان و عصیان مردم یک جامعه و یا یک سرزمین علیه نظام موجود برای ایجاد نظمی مطلوب.
2. خیزش درونی یک ملت
واژه انقلاب
معادل ابجد 184
تعداد حروف 6
تلفظ 'enqelāb
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( فلسفه )
آواشناسی 'enqelAb
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
انقلاب: اندرخیزی
سایر واژه ها نیز درست اند اما برای انقلابی چون انقلاب اسلامی ایران، اندرخیزی بهتر می نماید.
خیزش درونی یک ملت
🇮🇷 همتای پارسی: بُنگردش 🇮🇷
همتای انگلیسی: revolution
برابر پارسی این واژه ، خیزش، دگرگونی و جنبش است.
روزبازی . ( اِ مرکب ) بازی روز. کنایه ازانقلاب زمانه و تحول روزگار. ( آنندراج ) :
ز خاک ره آن طفل را برگرفت
فروماند زان روزبازی شگفت .
نظامی ( از آنندراج ) .
واژه انقلاب صد در صد پارسی چون عربی آن می شود ثورة و ترکی آن می شود دیوریم انقلاب یک واژه پارسی است.
به عنوان یک ایرانی اینطور به نظر میرسد که:
ایراد �دگرگشت� این است که بلافاصله دگرگونی و تغییر تدریجی را به خاطر می آورد، نه یک دگرش به یک باره را. دگرگونی در معنای دقیقش یعنی تغییر آنی، ولی فارسی امروزه اینطور جا افتاده که انگار منظور تدریجی است.
... [مشاهده متن کامل]
ایراد �بُنگشت� این است که انگار میگوید فقط بن و ریشه دستخوش تغییر شده، در حالی که در انقلاب همه ی سطوح دگرش پیدا میکنند.
�واژگشت� که از واژگونی می آید از بین همه زیباتر است، ولی برای مخاطب امروزی گویی این معنا را میرساند که یک چیزی فقط ساقط شده، در حالی که در انقلاب جایگزینی برای حالت قبلی هم می آید.
با این تفاسیر پیشنهاد من �برهم زَنش� است، که هم تدریجی نیست، هم فقط محدود به سطح بن و اساس نمی باشد، و هم تا حدی احساس آوردن جایگزین ضمن پروسه را هم تداعی می کند.
برهم زنش
فراگشت - فراگرد
برابر پارسی انقلاب : دگرگشت، بُنگشت ( پیشنهاد شده در تارنمای پارسی انجمن ) ، و گاهی نیز براندازی همین چم را می رساند.
رهایی از یک بعد مکان و زمانی به بعد و فضای جایگزین .
تغییر در فضا
رفتن از وضعیت گذشته به آینده
این واژه شاید ریشه عربی داشته باشد ( واژه براستی عربی اندک است و بیشتر واژه های عربی وام واژه هستند ) و از واژه نقل ساخته شده است و به معنی جابجایی است ، واژه انقلاب ، واژه درستی نیست و اگر میخواهیم واژه
... [مشاهده متن کامل] بیگانه بکار ببریم ، چرا واژه revolution رو بکار نبریم که واژه انقلاب ترجمه نادرست این واژه است ، بهرحال revolution واژه ای هند و اروپایی و همخانواده با زبان های ایرانی است
واژه انقلاب پارسی نیست و در عربی نیز معنای دگری دارد. و در تاریخ ادبیات فارسی هم پیوسته معنای بدی میداده - پارسی این واژه شورش است
دگرگشت
بُنوَرتِش.
بُنوَرتاندن = انقلاب کردن.
براندازی
انقلاب واژه ای تازی است
و ایرانی آن میشود
پارسی. . . دگرگونی
کردی ( اوستایی ) . . . شورش
به زبان فرانسه: رولوسیون یا ریوولیسیون یا R�volution
اتفاق
انقلاب یعنی
منقلب شدن، واژگون شدن، برعکس عمل کردن
پارخیز - - - - - یا - - - - - - پای خیزش
دگرگون شدن، قیام و شور و شوق
رستاخیز
دگرگشت، واگشت
هزاهز!
واژگشت | واژگون گشتن، زیرو و رو گشتن |: سیاسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)