انقع
لغت نامه دهخدا
- امثال :
الرشف انقع ؛ ای اقطع للعطش ، در ترک شتاب زدگی و عجلت گویند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به رشف شود.
انقع. [ اَ ق ُ ] ( ع اِ ) ج ِ نَقع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
- امثال :
انه لشراب بانقع. رجوع به نقع و منتهی الارب شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید