انقضاض

لغت نامه دهخدا

انقضاض. [ اِ ق ِ ] ( ع مص ) افتادن دیوار. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بیفتادن بنا. ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( تاج المصادر بیهقی ). افتادن بنا. ( آنندراج ). || فرودآمدن مرغ و ستاره از هوا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).فرود آمدن مرغ بر چیزی. ( مصادر زوزنی ). فرود آمدن مرغ از هوا و رفتن ستاره. ( آنندراج ). رفتن ستاره. ( ترجمان القرآن جرجانی ). برفتن ستاره. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). || پراکنده شدن اسب بر قوم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).پراکنده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). پراکنده شدن اسبان. ( یادداشت مؤلف )، یقال : انقضت الخیل علیهم ؛ ای انتشرت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ -افتادن بسرعت (بناو غیره ) . ۲ - رفتن ستاره سقوط سریع ستاره . جمع : انقضاضات .

فرهنگ معین

(اِ قِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - افتادن به سرعت (بنا و غیره ) ۲ - رفتن ستاره ، سقوط سریع ستاره ، ج . انقضاضات .

فرهنگ عمید

۱. افتادن.
۲. افتادن و فرود آمدن بنا.
۳. فرود آمدن چیزی بر چیزی.
۴. رفتن ستاره، فرو شدن ستاره.

پیشنهاد کاربران

بپرس