انقد

لغت نامه دهخدا

انقد. [ اَ ق َ ] ( ع اِ ) خارپشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
- امثال :
بات فلان بلیل انقد ؛ بدان جهت گویند که خارپشت همه شب را نخسبد. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). قنفذ. ( یادداشت مؤلف ).
|| سنگ پشت. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). باخه. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به انقدان و انقذ شود.

انقد. [اَ ق َ ] ( ع ن تف ) نقدتر. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
- انقد وجوه ؛ نقدترین پولها. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) نقدتر.

فرهنگ عمید

۱. خارپشت.
۲. سنگ پشت.
۳. (صفت ) نقدتر.

پیشنهاد کاربران

انقد وجوه ؛ نقدترین پولها
اشاره به مثالی از مصداق مورد نظر گوینده

بپرس