انقاه. [ اِ ] ( ع مص ) برخیزانیدن از بیماری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). از بیماری به کردن. ( مصادر زوزنی ). از بیماری ، کسی را عافیت دادن : انقهه اﷲ من مرضه. ( از اقرب الموارد ). || گوش فراداشتن. ( یادداشت مؤلف ): انقه لی سمعک ( بصیغه امر )؛ گوش دار و بشنو سخن مرا. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).