انقاض
لغت نامه دهخدا
انقاض. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نِقض. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). رجوع به نقض شود.
فرهنگ فارسی
جمع نقص
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
در کتاب صحاح اللغة در معنای ( انقاض ) می گوید: این کلمه به معنای آواز مختصری نظیر نوک به زمین زدن است ،