انقاش

لغت نامه دهخدا

انقاش. [ اِ ] ( ع مص ) سخت گرفتن غریم را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سخت تنگ گرفتن برغریم. ( از ناظم الاطباء ). سخت گرفتن بر وامدار. ( از اقرب الموارد ). || پیوسته گاییدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). همیشه جماع کردن. ( از ناظم الاطباء ). || همیشه خرمای خشک آب پاشیده خوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پیوسته نقش خوردن. ( از اقرب الموارد ). مداومت نمودن برخوردن خرمای خشک در انبان نهاده آب بر آن پاشیده که نقش گویند. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران