انقاء

لغت نامه دهخدا

انقاء. [ اِ ] ( ع مص ) برگزیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || فربه شدن شتران. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || با مغزِ استخوان گردیدن. || بزرگ گردانیدن گندم را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . فربه و پرمغز شدن گندم. ( از اقرب الموارد ). فربه و بالیده شدن گندم. ( از شرح قاموس ). مغزدار گشتن. || پاک کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). تنقیه. پاکیزه کردن. ( یادداشت مؤلف ).

انقاء. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نقا. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || ج ِ نَقا، نَقْو، نِقْو. ( از اقرب الموارد ). ج ِ نَقْو، نِقو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ج ِ نِقْی. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مفردات کلمه شود.

پیشنهاد کاربران