انفعالی

/~enfe~Ali/

لغت نامه دهخدا

انفعالی. [ اِ ف ِ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به انفعال : کیفیات انفعالی. جنبش انفعالی. ( فرهنگ فارسی معین ). مقابل فعلی. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به انفعال : کیفیات انفعالی جنبش انفعالی .

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ۱ - منسوب به انفعال ، مربوط به انفعال : جنبش انفعالی . ۲ - مبتنی بر خواسته های دیگران نه تصمیم گیری و ارادة شخصی .

مترادف ها

passive (صفت)
تابع، بی حس، تاثر پذیر، غیر فعال، بی حال، انفعالی، مجهول، کنش پذیر، دستخوش عامل خارجی، مطیع و تسلیم

reactive (صفت)
انفعالی، واکنشی، واکنش دار

پیشنهاد کاربران

به معنی اینکه :
خودشان در آن نقشی ندارند.
غیر ارادی، تابع تصمیم دیگران یا تصمیم با دیگران بودن، تسلط امور بر ما یا تسلط نداشتن بر امور
تابع تصمیم دیگران بودن، باقدرت ومستقل عمل نکردن، تصمیمات رابه دیگران واگذاردن
برایش فعالیت فیزیکی انجام نشود
نا خواسته نا خود جوش
قبول نکردن وظایف به صورت خجالتی یا شرمندگی
غیر ارادی
مبتنی بر خواسته های دیگران نه تصمیم گیری و ارادة شخصی .

بپرس