زبان و ادب'>{plosive} [زبان شناسی] همخوانی انسدادی که در تولید آن بست مجرای گفتار به طور کامل و ناگهانی باز و جریان هوای برون سو به یک باره رها شود
فرهنگستان زبان و ادب
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
فوران کننده، انفجاری، فورانی، منفجر شونده
انفجاری، اتش فشانی
پیشنهاد کاربران
"پُکِشی"
پکشی از پکش از کارواژه پکیدن.
این واژه در زبان شناسی نیز چمار ( مفهوم ) رسانتر است.
پکشی از پکش از کارواژه پکیدن.
این واژه در زبان شناسی نیز چمار ( مفهوم ) رسانتر است.
انفجاری: انقلابی، تند، بی پروا، نترس، سریع، فوری
تَرکِش سان
آمیخته واژه ی �ترکش سان� را بجای �انفجاری� بکار برده ام.
برگرفته از پی نوشتِ نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۳ دی ماه ۱۳۹۳
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/01/blog - post_54. html
آمیخته واژه ی �ترکش سان� را بجای �انفجاری� بکار برده ام.
برگرفته از پی نوشتِ نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۳ دی ماه ۱۳۹۳
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/01/blog - post_54. html