انفار
لغت نامه دهخدا
انفار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نَفَر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به نفر شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
انفار. [ اِ ] ( ع مص ) رمانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ) . || یاری دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . نصرت دادن و مدد کردن. ( از اقرب الموارد ) . || دراز کشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || خداوند شتران رمنده ونافر شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . || حکم کردن به غلبه کسی بر کسی. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ) : انفر علیه ؛ به چیرگی حکم کرد بر وی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . به چیرگی حکم کردن بر کسی. ( آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
انفار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نَفَر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . رجوع به نفر شود.
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
انفار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نَفَر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . رجوع به نفر شود.
منبع. لغت نامه دهخدا