انفاد
لغت نامه دهخدا
- انفاد شدن ؛ فرستاده شدن.
- انفاد کردن ؛ فرستادن و روانه کردن. ( ناظم الاطباء ).
|| نیستی. نابودی. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. تمام کردن، به آخر رساندن.
۳. به پایان رسیدن.
۴. سپری گشتن.
۵. بی توشه شدن.
۶. فرستادن، روانه کردن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید