انغماس. [ اِ غ ِ ] ( ع مص ) به آب فرورفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). به آب فروشدن. ( تاج المصادر بیهقی ). به آب درآمدن. اغتماس. انقماس. ارتماس. غوط خوردن. ( یادداشت مؤلف ).
۱ - ( مصدر ) فرو شدن باب زیر آب رفتن ۲ - ( اسم ) فرو رفتگی .به آب فرو رفتن . به آب در آمدن غوط خوردن .
۱. فروشدن در آب، زیر آب رفتن.۲. (تصوف ) فرورفتن در مادیات و تعلقات جسمانی که انسان را از توجه به عالم قدس باز دارد.