انعطاف پذیری عصبی ( به انگلیسی: Neuroplasticity ) یا به عبارت دیگر انعطاف پذیری مغزی ( به انگلیسی: Brain plasticity ) واژه ای است که به هردوی انعطاف پذیری سیناپسی و غیرسیناپسی گفته می شود و مربوط به تغییرات در مسیرهای عصبی و سیناپس ها است که در اثر تغییرات در رفتار، فرایندهای محیطی و عصبی به وجود می آید. مانند آنچه در آسیب جسمی ایجاد می شود. [ ۱]
دانشمندان علوم مغز و اعصاب زمانی تصور می کردند که انعطاف پذیری عصبی فقط در دوران کودکی بروز می کند، اما تحقیقات در نیمه دوم قرن بیستم نشان داد که بسیاری از جنبه های مغز حتی تا بزرگسالی نیز قابل تغییر هستند ( یا «منعطف» هستند ) . با این حال، مغز در حال رشد درجه بالاتری از انعطاف پذیری نسبت به مغز بزرگسالان را نشان می دهد. انعطاف پذیری وابسته به فعالیت می تواند پیامدهای قابل توجهی در رشد سالم، یادگیری، حافظه و بهبودی از آسیب مغزی داشته باشد.
اصطلاح «انعطاف پذیری» برای اولین بار در سال ۱۸۹۰ توسط ویلیام جیمز در کتاب «اصول روانشناسی» به رفتار اعمال شد. به نظر می رسد اولین شخصی که از اصطلاح انعطاف پذیری عصبی استفاده کرده است، دانشمند علوم اعصاب لهستانی جرزی کنورسکی بوده است.
در سال ۱۷۹۳، میشل ویچنزو مالاکارن، آناتومیست ایتالیایی آزمایش هایی را توصیف کرد که در آن او حیوانات را جفت کرد، یکی از این جفت ها را سالها به طور گسترده آموزش داد و سپس هر دو را کالبد شکافی کرد. او کشف کرد که مخچه حیوانات آموزش دیده بسیار بزرگتر است. اما این یافته ها سرانجام فراموش شد. وی تصور کرد که مغز و عملکرد آن در تمام بزرگسالی ثابت نیست. تا حدود دهه ۱۹۷۰، دانشمندان علوم مغز و اعصاب معتقد بودند که ساختار و عملکرد مغز اساساً در تمام بزرگسالی ثابت است.
در حالی که در اوایل دهه ۱۹۰۰ مغز معمولاً به عنوان عضوی غیرقابل تجدید قابل درک بود، سانتیاگو رامون و کاخال، پدر علوم اعصاب، از اصطلاح انعطاف پذیری عصبی برای توصیف تغییرات غیر آسیب شناختی در ساختار مغز بزرگسالان استفاده کرد. کاخال ابتدا بر اساس اصل معروف خود به نام نورون، نورون را به عنوان واحد اساسی سیستم عصبی توصیف کرد که بعداً به عنوان بنیادی اساسی برای توسعه مفهوم انعطاف پذیری عصبی عمل کرد. وی از اصطلاح انعطاف پذیری در اشاره به کار خود در مورد یافته های انحطاط و بازسازی در سیستم عصبی مرکزی پس از رسیدن یک فرد به بزرگسالی، به طور خاص، استفاده کرد. بسیاری از دانشمندان علوم اعصاب از اصطلاح انعطاف پذیری فقط برای توضیح ظرفیت بازسازی سیستم عصبی محیطی استفاده کردند، که انتقال مفهومی این اصطلاح توسط کاخال باعث بحثی برانگیز شد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدانشمندان علوم مغز و اعصاب زمانی تصور می کردند که انعطاف پذیری عصبی فقط در دوران کودکی بروز می کند، اما تحقیقات در نیمه دوم قرن بیستم نشان داد که بسیاری از جنبه های مغز حتی تا بزرگسالی نیز قابل تغییر هستند ( یا «منعطف» هستند ) . با این حال، مغز در حال رشد درجه بالاتری از انعطاف پذیری نسبت به مغز بزرگسالان را نشان می دهد. انعطاف پذیری وابسته به فعالیت می تواند پیامدهای قابل توجهی در رشد سالم، یادگیری، حافظه و بهبودی از آسیب مغزی داشته باشد.
اصطلاح «انعطاف پذیری» برای اولین بار در سال ۱۸۹۰ توسط ویلیام جیمز در کتاب «اصول روانشناسی» به رفتار اعمال شد. به نظر می رسد اولین شخصی که از اصطلاح انعطاف پذیری عصبی استفاده کرده است، دانشمند علوم اعصاب لهستانی جرزی کنورسکی بوده است.
در سال ۱۷۹۳، میشل ویچنزو مالاکارن، آناتومیست ایتالیایی آزمایش هایی را توصیف کرد که در آن او حیوانات را جفت کرد، یکی از این جفت ها را سالها به طور گسترده آموزش داد و سپس هر دو را کالبد شکافی کرد. او کشف کرد که مخچه حیوانات آموزش دیده بسیار بزرگتر است. اما این یافته ها سرانجام فراموش شد. وی تصور کرد که مغز و عملکرد آن در تمام بزرگسالی ثابت نیست. تا حدود دهه ۱۹۷۰، دانشمندان علوم مغز و اعصاب معتقد بودند که ساختار و عملکرد مغز اساساً در تمام بزرگسالی ثابت است.
در حالی که در اوایل دهه ۱۹۰۰ مغز معمولاً به عنوان عضوی غیرقابل تجدید قابل درک بود، سانتیاگو رامون و کاخال، پدر علوم اعصاب، از اصطلاح انعطاف پذیری عصبی برای توصیف تغییرات غیر آسیب شناختی در ساختار مغز بزرگسالان استفاده کرد. کاخال ابتدا بر اساس اصل معروف خود به نام نورون، نورون را به عنوان واحد اساسی سیستم عصبی توصیف کرد که بعداً به عنوان بنیادی اساسی برای توسعه مفهوم انعطاف پذیری عصبی عمل کرد. وی از اصطلاح انعطاف پذیری در اشاره به کار خود در مورد یافته های انحطاط و بازسازی در سیستم عصبی مرکزی پس از رسیدن یک فرد به بزرگسالی، به طور خاص، استفاده کرد. بسیاری از دانشمندان علوم اعصاب از اصطلاح انعطاف پذیری فقط برای توضیح ظرفیت بازسازی سیستم عصبی محیطی استفاده کردند، که انتقال مفهومی این اصطلاح توسط کاخال باعث بحثی برانگیز شد.
wiki: انعطاف پذیری عصبی